آيا حضرت ايوب(ع) همسرش را تنبيه بدني كرد؟

سوره ص، آيه 44: («وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ»)
حضرت ايوب (عليه السلام) سوگند ياد كرده بود كه به خاطر تخلف همسرش صد ضربه شلاق به او بزند ليكن چون همسرش وفادار بود، خداوند به ايشان وحي فرمود: دسته اى از شاخه هاى نازك گياه به دست خود بگير و با آن بزن تا (بدن همسرت آزرده نشود) و سوگندت را مشكن. ما ايّوب را صابر يافتيم، چه بنده خوبى كه بسيار توبه و انابه دارد. و به اين ترتيب حضرت ايوب از اين بن بست اخلاقي كه تعهّد كرده بود نجات مي يابد.
نام همسر حضرت ايوب (عليه السلام) «رحمه» يا «ليا» دختر افراييم فرزند يوسف بن يعقوب بن اسحاق بن ابراهيم (ع) بود. و چنانكه در روايات آمده است: ايشان زنى فداكار بود كه در تمام دوران بيمارى ايوب را رها نكرد و از او پرستارى نمود. در اينكه تخلف همسر ايوب چه بوده است، بين مفسران گفتگو است[1]. ولي همين كه در آيه شريفه جرم همسر ايوب(ع) و سبب سوگند ايشان را ذكر نكرده، براى اين است كه هم ادب را رعايت كرده باشد و هم احترام اين زن صبور مراعات شده باشد.
حضرت ايوب (ع) نيز قصد داشت پس از بهبودى، به پاس وفاداري ها و خدمات همسرش او را ببخشد، ولى مساله سوگند و نام خدا در ميان بود. لذا خداوند اين مشكل را نيز براى او حل كرد. «ضِغث»، به معنى دسته اى از چوب هاى نازك ساقه گندم و جو و يا رشته هاى خوشه خرما و يا دسته گل و مانند آن است. و چون خداى تعالى ايوب را عافيت داد، به وى فرمود تا يك مشت شاخه به عدد تازيانه هايى كه بر آن سوگند خورده بود (صد عدد) در دست گرفته، يك بار آن را به همسرش بزند تا آن كه سوگند خود را نشكسته باشد. به هر حال اگر او از يك نظر مستحق چنين كيفرى بوده، از نظر وفاداري در طول خدمت و پرستارى، نيز استحقاق چنان عفوى را نيز داشته است.
پي نوشت: -------------------
[1] از ابن عباس مفسر معروف نقل شده كه شيطان (يا شيطانصفتى) به صورت طبيعى بر همسرش ظاهر شد گفت من شوهر تو را معالجه مى كنم تنها به اين شرط كه وقتى بهبودى يافت به من بگويد تنها عامل بهبوديش من بوده ام، و هيچ مزد ديگرى نمى خواهم! همسرش كه از ادامه بيمارى شوهر سخت ناراحت بود پذيرفت و اين پيشنهاد را با ايوب طرح كرد، ايوب كه متوجه دام شيطان بود سخت برآشفت و سوگند ياد كرد همسرش را تنبيه كند. بعضى ديگر گفته اند ايوب او را دنبال انجام كارى فرستاد، و او دير كرد، او كه از بيمارى رنج مى برد سخت ناراحت شد و چنان سوگندى ياد كرد. (به نقل از تفسير نمونه).
و در تفسير قمي آمده است: «... هنگامي كه حضرت ايوب و خانواده اش در تنگدستي طاقت فرسا به سر مي بردند، همسر ايوب نزد مردم مى رفت تا صدقه اى بگيرد، و طعامى براى ايوب تحصيل كند و چون گيسوانى زيبا داشت، بدو گفتند: ما طعام به تو مى دهيم به شرطى كه گيسوانت را به ما بفروشى. رحمه، از روى اضطرار و ناچارى و به منظور اين كه همسرش ايوب گرسنه نماند گيسوان خود را بفروخت... بعدها ايوب چون ديد گيسوان همسرش بريده شده قبل از اينكه از جريان بپرسد سوگند خورد كه صد تازيانه به او بزند، و چون همسرش علت بريدن گيسوانش را شرح داد، ايوب (ع) در اندوه شد كه اين چه سوگندى بود كه من ياد كردم، پس خداى عز و جل بدو وحى كرد: («وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَث»). ( به نقل از تفسير الميزان).
تفسير نور، ج8، ص 115. ترجمه تفسير الميزان، ج17، ص321. تفسير نمونه، ج19،ص299.