چرا درخت زقوم به سرهاي شياطين تشبيه شده است؟

در آيه 65 سوره صافات آمده است: «طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّيَاطِين» يعني ميوه درخت زقوم مانند سرهاي شياطين است.
در اين آيه ميوه درخت زقوم در جهنم به سر شيطان تشبيه شده است. مي دانيم كه يكي از اهداف تشبيه ملموس كردن موضوع اصلي(مشبه) براي مخاطب است، اما در اين آيه درخت زقوم(مشبه) به چيزي تشبيه شده كه نه كسي آنرا ديده و نه وصفش را شنيده. حال بايد ديد چرا قرآن چنين تشبيهي بكار برده است؟
انسان ها هر چند شيطان را نمي بينند ولي وقتي بخواهند چيزي را به زشتي معرفي كنند، مي گويند: مثل شيطان است، گرچه تا بحال كسي شيطان را نديده است؛ چرا كه قبح و زشتي شيطان در نفس و عقل همه انسانها متصور است.[1] و قرآن نيز براي بيان مطالب از زبان فطرت استفاده كرده است. يعني چون در ذهن تمامي انسان ها شيطان با چهره اي زشت و ناخوشايند متصور مي شود قرآن نيز از آن براي نشان دادن زشتي درختان جهنمي استفاده كرده است. همان گونه كه وقتي مردم بخواهند از زيبايي و حسن چيزي تعريف كنند آنرا به فرشته مانند مي كنند كه در آيه 31 سوره يوسف اين تشبيه بكار رفته است: «ما هذا بَشَراً إِنْ هذا إِلَّا مَلَكٌ كَرِيمٌ:» در وصف يوسف مي گويند او فرشته اي بزرگوار است. اكثر مفسران قرون بعد نيز همين معنا را پذيرفته اند. [2]
بنابراين اين آيه مطابق فطرت انسان كه نيكي و زيبايي را به فرشتگان و بدي و زشتي را به شياطين نسبت مي دهد سخن گفته است. هر چند برخي مفسران سعي كرده اند براي رئوس الشياطين وجود خارجي بيابند تا بدين شكل اين تشبيه را توجيه كنند. به عنوان مثال برخي آنرا سنگ سياهي دانسته اند كه در اطراف مكه موجود و نام آن رئوس الشياطين بوده،[3] يا برخي آنرا درخت زشتي دانسته اند كه بين مكه و يمن وجود داشته است.[4] اما اين نام گذاري ها نيز در واقع از فطرت آدمي ناشي مي شود كه مثلا براي سنگي كه زشت بوده نام رئوس الشياطين گذاشته تا بدين وسيله به زشتي او اشاره كند.
پي نوشت:
[1]. ثعلبى نيشابورى، ابو اسحاق احمد بن ابراهيم، الكشف و البيان عن تفسير القرآن، چاپ اول، (بيروت: دار إحياء التراث العربي، 1422ق)، ج8، ص: 146، ميبدى، رشيدالدين احمد بن ابى سعد، كشف الأسرار و عدة الأبرار، ج8، ص: 275
[2] .زمخشري، محمود، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، ج4، ص: 46؛ فخرالدين رازي، محمد بن عمر،مفاتيح الغيب، ج26، ص: 337؛ ابن كثير دمشقى، اسماعيل بن عمرو، تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)، چاپ اول، (بيروت: دار الكتب العلمية، منشورات محمدعلى بيضون، 1419ق)، ج7، ص: 17؛ الميزان في تفسير القرآن، ج17، ص: 140
[3] . نيشابورى، نظام الدين حسن بن محمد ،تفسير غرائب القرآن و رغائب الفرقان، چاپ اول، (بيروت: دار الكتب العلميه، 1416ق)، ج5، ص 562
[4] . فراء، ابوزكريا يحيى بن زياد، معاني القرآن، (احمد يوسف نجاتي و ديگران)، چاپ اول، (مصر: دارالمصريه للتأليف و الترجمه)، ج2، ص387
برچسب: