مركز پاسخگويي به سوالات ديني انوارطاها

احكام شرعي

تفسير

تاريخ

كتابخانه

اعتقادات

مشاوره

ويژه ها

نماز

پاسخگويي آنلاين (ساعت پاسخگوي احكام شرعي 20 الي 21:30 شب10 صبح الي 11:30 ظهر)
0.0 (0)

ويژگي عصر هارون الرشيد

هارون الرشيد، نواده منصور دوانيقي بود و در 27 ذي حجه سال 145 ق به دنيا آمد همزمان با وفات برادرش موسي، هادي به خلافت رسيد و آن زمان (چهاردهم ربيع الاول 170 ق) 22 سال داشت. هارون در دوره اوج و عظمت خلافت بني عباس به سلطنت رسيد. در اين دوره دانش و فلسفه و حکمت و ادب به رشدي شگفت انگيز رسيد که البته تا حدود زيادي در حول فعاليت هاي علمي امام باقر و امام صادق عليهما السلام بود. امام موسي بن جعفر عليه السلام نيز تا زماني که از شر هارون در امان بود در اين نهضت فکري و علمي نقش پيشرو داشت و انبوه شاگردان فاضل او گواه اين مدعاست.
دقيقا همين پيشروي امام و يارانش، هارون را به وحشت انداخت و با وجود فضاي باز علمي، در صدد محصور کردن حضرت برآمد تا نفوذ معنوي و علمي ايشان را نابود سازد. هارون به اين منظور در برابر حقايق ديني که از سوي امام بيان مي شد، فلسفه يونان و کتب هند و افسانه ها را به عنوان ابزار فرهنگي و معنوي علم کرد و در برابر فقه و احکام پويا نيز، مانند جد خود منصور علماي مخالف اهل بيت را تشويق کرد تا در مقابل حضرت عرض اندام کنند حتي در مدينه منوره براي امور شرعي و احکام ديني اشخاصي را معين کرد و به مالک بن انس و کتاب موطاء او اهميت فوق العاده داد و پسران خود را براي قرائت آن کتاب به مدينه فرستاد. تمام اين کارها براي کاستن از مراجعه مردم به حضرت موسي بن جعفر عليه السلام بود اما غافل از اين که هر چه مي کرد بر جلال و عظمت حضرت مي افزود. از اين رو به مقابله فيزيکي با حضرت روي آورد. در اين جبهه هارون علاوه بر خود حضرت، علويان را نيز تحت فشار قرار مي داد حکايتي که در ذيل مي آيد شاهد اين مدعا است.
عبدالله بن بزاز نيشابوري مي گويد: ميان من و حميد بن قحطبه طوسي معامله بود. در سالي به نزد او رفتم وقتي خبر آمدن مرا شنيد در همان روز پيش از آن که جامه هاي سفر را تغيير دهم مرا طلبيد و اين در ماه مبارک رمضان و وقت زوال بود. وقتي داخل شدم ديدم در خانه نشسته است و نهر آبي در ميان آن خانه جاري است.
چون سلام کردم و نشستم سفره غذا را پهن کرد من که يادم نبود روزه ام دست به سفره بردم ولي بلا فاصله يادم آمد روزه ام، لذا دست کشيدم. حميد پرسيد: چرا غذا نمي خوري؟ گفتم: ماه مبارک رمضان است و من روزه ام شايد شما عذري داريد که موجب افطار شده است او گفت: من عذري ندارم. و همان لحظه گريان شد. وقتي غذايش را خورد. پرسيدم براي چه گريه کردي، گفت: وقتي که هارون در طوس بود شبي مرا خواست. وقتي نزد او رفتم ديدم شمعي نزد او مي سوزد و شمشير برهنه اي نزد اوست و خادمي در کنارش. وقتي مرا ديد گفت: چگونه است اطاعت تو از من؟ گفتم: به جان و مال تو را اطاعت مي کنم. لحظاتي سر به زير انداخت و به من اجازه برگشتن داد. وقتي به خانه رسيدم دوباره پيک او به دنبالم آمد و من نزد خليفه برگشتم. باز پرسيد چگونه است اطاعت تو؟ گفتم: فرمانبردار تو از جان و مال و زن و فرزند هستم. او تبسمي کرد و اجازه مرخصي داد. تا داخل خانه شدم باز فرستاده اش مرا خواست. نزد او رفتم: پرسيد اطاعت تو از ما چه اندازه است؟ گفتم: تورا اطاعت مي کنم در جان و مال و زن و فرزند و دين خود.
او تا اين پاسخ را شنيد خنديد و گفت: اين شمشير را بگير و به آنچه اين خادم گفت، عمل کن.
خادم شمشير را به من داد و مرا به خانه اي آورد و قفل را باز کرد. وقتي داخل شديم چاهي ديدم که در صحن خانه کنده اند. سه اتاق در بسته هم آنجا بود در يکي را باز کرد ديدم بيست نفر از پيران و جوانان و کودکان که گسيوها و کاکل ها داشتند [نشانه سيادت] همه در بند و زنجير هستند و همه از فرزندان امير مؤمنان عليه السلام و فاطمه عليه السلام هستند. آن خادم گفت: که خليفه از تو خواسته اين ها را گردن بزني. پس يک يک را بيرون مي آورد و من در کنار چاه ايشان را گردن مي زدم تا آن که همه را گردن زدم و او سرها و بدن ها را در چاه انداخت. آن گاه در اتاق دوم را گشود آنجا نيز بيست نفر بودند آن ها را هم گردن زدم. در اتاق سوم هم بيست نفر بودند آن ها را هم کشتم تا اين که نوبت نفر بيستم شد، مرد پيري بود. گفت: دستت بريده باد اي ملعون! چه عذر خواهي داشت نزد جدم رسول خدا صلي الله عليه و آله وقتي از تو بپرسد چرا شصت نفر از فرزندان بي گناه مرا کشتي؟ تا اين سخن را شنيدم بر خود لرزيدم خادم پيش آمد و فرياد زد که چرا معطلي! من او را نيز گردن زدم. حال با اين وضع که شصت نفر را گردن زدم، روزه و نماز چه فايده اي به حالم دارد.[1]
آري همين روايت دردناک خود گوشه اي از سختگيري هاي هارون نسبت به علويان را نشان مي دهد. اما درباره فشار بر حضرت موسي بن جعفر عليه السلام مي توان دوره طولاني زندان را بارزترين فشار خليفه دانست که بر حضرت وارد کرد. و سرانجام امام موسي بن جعفر عليه السلام به دستور هارون و به دست سندي بن شاهک با خرماي زهرآلود مسموم گرديد و مطابق قول مشهور در روز جمعه 25 رجب سال 183 ه . ق به شهادت رسيد.[2]

پی نوشت: ------------------------
[1] . شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، ج 1 ص 100.
[2] . ابن شهرآشوب، مناقب ابن شهرآشوب: ج 4 ص 349.
امام امامت ايام دوران كاظم
موسي بن جعفر ويژگي‌ ها
كاربر گرامي سوالات خود را از بخش "ارسال سوال ديني " ارسال كنيد.
Parameter:11306!model&78 -LayoutId:78 LayoutNameالگوي داخلي+تاريخ+++++++