مفهوم غيبت امام زمان (عج) به اين معنا نيست كه ايشان وجود ناپيدا و رؤيايى دارند، بلكه آن حضرت مانند ساير انسان ها از يك زندگى طبيعى، عينى و خارجى برخوردار است، به طورى كه آن حضرت در ميان مردم و در دل جامعه رفت و آمد دارد و گفتار مردم را مى شنود و بر اجتماعات آنها وارد مى شود و بر امورات آنها نظارت دارد. او مردم را مى بيند، ولى مردم او را نمى شناسند. به عبارتى ديگر هرچند امام مهدى (عج) ظهور ندارند ولى حضور دارند، و اساسا غيبت به معناى عدم حضور نيست بلكه به معناى از نظرها مستور بودن است؛ به عبارت دقيق تر اين اجتماع است كه از امام خويش غايب است. چنانكه مولاى متّقيان امام على عليه السّلام در اين باره مى فرمايد:
«هنگامى كه امام غايب از نسل من، از ديده ها پنهان شود و مردم با غيبت او از حدود شرع بيرون روند، و توده مردم خيال كنند كه حجت خدا از بين رفته و امامت باطل شده است! سوگند به خداى على [عليه السّلام] در چنين روزى حجت خدا در ميان آنهاست، در كوچه و بازار آنها گام بر مى دارد، و در خانه هاى آنها وارد مى شود، و در شرق و غرب جهان به سياحت مى پردازد و گفتار مردم را مى شنود، و بر اجتماعات آنها وارد مى شود، و سلام مى كند، او مردم را مى بيند، ولى مردم تا روز معيّن و وقت معيّن او را نمى بينند، تا جبرئيل ميان آسمان و زمين بانگ برآورده و ظهور را اعلام كند.[*]
بدين ترتيب غيبت در مقابل ظهور است، نه حضور. در حاليكه حضرت حضور دارند، اما براي ظهور ايشان شرائطي مي بايست محقق شود كه در اصطلاح مهدويّت عبارت است از زمينه هايى كه تحقق ظهور و قيام حضرت مهدى (عج) را قطعيّت بخشيده و آن را به صورت امرى منطقى و لازم ارائه مي نمايد. كه يكي از مهمترين اين شروط آمادگى همگانى جامعه بشرى براى پذيرش آن رهبر و هدايتگر است. لذا در اينجا به برخي وظائف منتظران اشاره مي شود:
در روايات، براي انتظار فرج، ثوابهاي زيادي، بيان شده است.
«المنتظر لامرنا كالمتشحّط بدمه في سبيل الله»(1) و «افضل اعمال شيعتنا انتظارالفرج»(2) به گونهاي از اين فضيلتها اشاره دارد.
با دقت در اين روايت و روايات مشابه روشن ميشود كه در فرهنگ اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ ، انتظار نه صرفاً يك حالت رواني، بلكه از مقولهي عمل شمرده شده است، پس اگر انتظار، يك عمل است، منتظر هم بايد عامل باشد.
اگر منتظران با وظايف خود آشنا نباشند و به آن عمل نكنند، تاريخ تكرار خواهد شد و همان گونه كه در زمان امام حسين ـ عليه السّلام ـ ، شيعيان فراواني وجود داشتند، ليكن از ميان آنها، تنها 72 نفر به وظيفهي خود عمل كردند و لذا امام حسين ـ عليه السّلام ـ تنها ماند و آن چه نميبايست اتفاق بيفتد، اتفاق افتاد، در زمان غيبت هم، چنانچه شيعيان به وظايف خود عمل نكنند، امام زمانشان تنها خواهد ماند و ظهورش به تأخير خواهد افتاد.
در اينجا پارهاي از وظايف شيعه در دوران غيبت را بر شمرده و به توضيح برخي از آنها ميپردازيم:
وظيفه هر منتظر در دو موارد زير قابل بررسي است:
1ـ معرفتِ امام:
امام كاظم ـ عليه السّلام ـ : افضل العبادة بعد المعرفة انتظار الفرج.
امام هشتم در معرفي امام مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ ميفرمايد: يكون اولي الناس بالناس من أنفسهم و أشفق عليهم من آبائهم و امّهاتهم.
تذكر:
مشكل عمدهي جامعهي ما، رواج مهدويتگرايي بصورت سطحي ( نه عمقي) است.
بايد اذعان داشت كه مهدويت و انتظار، نه از حيث عقيدتي، نه از حيث انديشه و تفكر، و نه از حيث سلوك و رفتار، عمق چنداني در بين مردم و خصوصاً جوانان ما ندارد و در همين راستا، ضررهاي فراواني متوجه نظام ما شده است.
مهمترين ريشهي اين مشكل. برخورد سنتي مردم با مهدويت و انتظار است، متأسفانه مردم ما عادت كردهاند، آنچه را كه آسانتر است و براي تأمين زندگي مادي و عادي آنان، سودمندتر به نظر ميرسد، برگزينند و گرايش كمتري به مقولههاي معرفتي و تعهدآور داشته باشند. مثلاً نيمهي شعبان را بهانهاي براي طاق نصرت بستن و تزيين معابر و برگزاري جشنها قرار ميدهند و مداحيها را بر سخنرانيها و دريافت پيامهاي مهدويت و انتظار ترجيح ميدهند.
(البته بايد توجه داشت كه بستن طاق نصرت و چراغانيها هر چه بيشتر و بهتر بايد انجام شود، اما بايد رفتار ما به گونهاي باشد كه علاوه بر استفاده از نور ظاهري آنها، از نور معرفت صاحب آنها بهرهمند گرديم.)
اكثر مردم، زيارت جمكران و نماز صاحب الزمان ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ را تنها ابزاري براي درخواست حوائج از آن بزرگوار مي شمارند. و به جاي آن كه امام را براي امام بخواهند، امام را براي خود مي خواهند. و از اين كه شناختي نسبت به مقام و مرام آن عزيز سفر كرده ندارند، كمبودي حس نمي كنند، گويا هيچ وظيفهاي در ايام غيبت امام زمان ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ بر عهدهي افراد گذاشته نشده است.
گر معرفت دهندت بفروش كيميا را / گر كيميا دهندت، بيمعرفت گدايي
2ـ محبت به امام:
قل لا أسألكم عليه أجراً الاّ المودّة في القربي.(3)
امام زمان ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ : فليعمل كلّ امرء منكم بما يقرب به من محبّتنا.(4)
برخي از جلوههاي محبت از اين قرارند:
ـ ياد حضرت.
ـ دعا براي سلامتي و ظهور حضرت.
اكثروا الدّعاء بتعجيل الفرج(5) / إنّ الرضا ـ عليه السّلام ـ كان يأمر بالدعاء لصاحب الامر.(6)
ـ صدقه دادن براي سلامتي حضرت.
ـ تقديم خواست او بر خواست خود.
منصور بزرج ميگويد: به امام صادق ـ عليه السّلام ـ عرض كردم: اي آقاي من، چه بسيار از شما ياد سلمان فارسي را ميشنوم؟ فرمود: نگو سلمان فارسي، بگو سلمان محمدي ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ آيا ميداني چرا بسيار از او ياد ميكنم؟ عرض كردم نه.
فرمود: براي سه صفت: 1. مقدم داشتن خواستهي امير المؤمنان ـ عليه السّلام ـ بر خواستهي خودش؛ 2. دوست داشتن فقرا؛ 3. دوست داشتن علم و علماء.(7)
ـ تلاش در كسب رضايت او:
اعمال و رفتار و گفتار منتظر بايستي بر وفق رضاي محبوب باشد. منتظر بايد ببيند، امام چه ميپسندد، آيا از كار او راضي است يا نه؟
به قول امام راحل ـ رحمة الله عليه ـ : توجه داشته باشيد كه در كارهايتان جوري نباشد كه وقتي بر امام زمان ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ عرضه شد، خداي نخواسته، آزرده بشوند و پيش ملائكة الله يك قدري سرافكنده بشوند كه، اينها شيعههاي من هستند. اينها دوستان من هستند و بر خلاف مقاصد خدا عمل كردند... بايد ما و شما طوري رفتار كنيم كه رضايت آن بزرگوار را كه رضايت خداست، به دست بياوريم.
ـ تجديد بيعت ( اللّهم اِني... عهداً و عقداً و بيعة له في عنقي).(8)
ـ اشتياق ( عزيز علي أن اري الخلق و لا تري).(9)
ـ اظهار ناراحتي از فراق ( اللّهم إنا نشكوا اليك فقد نبيّنا و غيبة وليّنا).(10)
ـ اطاعت
و لو أنّ اشياعنا وفقّهم الله لطاعته، علي اجتماع من القلوب في الوفاء بالعهد عليهم لما تأخّر عنهم اليمن بلقائنا.(11)
امام صادق ـ عليه السّلام ـ : هُم اطوع له من الأَمة لسيّدها.(12)
ـ تأسّي
پيامبر اكرم ـ عليه السّلام ـ : طوبي لمن أدرك قائم أهل بيتي و هو يأتمّ به في غيبتة قبل قيامه.(13)
اما برخي از صفات حضرت قائم(عج) كه در آنها بايد به ايشان تأسّي نمود عبارتنداز:
ـ تقوا
امام رضا ـ عليه السّلام ـ يكون.... أتقي الناس.(14)
امام صادق ـ عليه السّلام ـ : من سرّه أن يكون من أصحاب القائم فلينتظر و ليعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظر(15)هر كه دوست دارد تا اينكه از اصحاب قائم باشد پس بايد منتظر باشد و با ورع خويش عمل كند و حسن خلق داشته باشد پس همو منتظر است .
ـ عبادت
امام كاظم ـ عليه السّلام ـ : يعتاد مع سمرته صغرة من سهر اللّيل بأبي من ليله يرعي النجوم ساجداً و راكعاً. مهدي ـ عليه السّلام ـ بر اثر تهجد و شب زندهداري رنگش به زردي متمايل است، پدرم فداي كسي باد كه شبها در حال سجده و ركوع است و طلوع و غروب ستارگان را مراعات ميكند.(16)
ـ سخت كوشي و جهاد
امام رضا ـ عليه السّلام ـ المجاهد المجتهد...(17)
ـ زُُهد
امام صادق ـ عليه السّلام ـ : ما لباسه الاّ الغليظ ولا طعامه الاّ الجشب.(18)
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ : لا يضع حجراً علي حجر.(19)
ـ عدالت
امام باقر ـ عليه السّلام ـ : يعدل في خلق الرحمان، البرّ منهم و الفاجر.(20)
ـ سخاوت
امام صادق ـ عليه السّلام ـ : المهديُّ سمح بالمال.(21)
بخشندهاي است كه مال را به وفور ميبخشد.
امام رضا ـ عليه السّلام ـ : يكون... أسخي الناس.(22)
ـ موضع گيري در برابر بدعتها
لا يدع بدعة إلاّ أزالها.(23) هيچ بدعتي را رها نمي كند مگر اينكه آن را از بين مي برد.
ـ نصيحت و خيرخواهي
الوليّ الناصح.(24)
ـ صبر و بردباري
عليه... صبرُ ايّوب.(25) او داراي صبري چون ايوب است.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ : هلك المستعجلون و نجي المسلّمون.(26) عجله كنندگان نابود شدند و تسلسم شدگان و صبوران نجات يافتند .
پينوشتها:
1- كمال الدين، ص645.
2- بحار، ج51، ص156.
3- شوري / 23.
4- احتجاج، ج2، ص599.
5- كمال الدين، ج2، ص485.
6- بحار، ج92، ص330.
7- مكيال، ج2، ص450.
8- دعاي عهد.
9- دعاي ندبه.
10- دعاي افتتاح.
11- احتجاج، ج2، ص602.
12- بحار، ج52، ص308.
13- بحار، ج51، ص72.
14- الزام الناصب، ص9.
15- بحار، ج52، ص140.
16- بحار، ج86، ص81.
17- جمال الاسبوع، ص310.
18- غيبت نعماني، ص122.
19- الملاحم و الفتن، ص108.
20- منتخب الاثر، ص310.
21- ملاحم و فتن، ص137.
22- الزام الناصب، ص9.
23- الزام الناصب، ص233.
24- زيارت حضرت صاحب الامر ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ .
25- امام صادق ـ عليه السّلام ـ ، عيون اخبار الرضا، ج1، ص36.
26- غيبت نعماني، ص284.
[*] "حتي اذا غاب المتغيّب من ولدي عن عيون الناس، و باح النّاس بفقده و اجمعوا علي انّ حتّي الحجّه ذاهبه و الامامه باطله… فوربّ عليٍّ انّ حجتها عليها قائمه، ماشيه في طرقاتها، داخله في دورها و قصورها، جوّاله في شرق الأرض و غربها، تسمع الكلام و تسلّم علي الجماعه تري ولا تري الي الوقت والوعد و نداء المنادي من السّماء”. يوم الخلاص، ط4، ص139.