از بزرگان علم و معرفت و محبان اهل بيت (عليهمالسلام) افراد بسياري از محضر آن حضرت به صورت مستقيم و يا غير مستقيم بهره برده اند و درباره ايشان سخن ها گفته اند. ما در ادامه به اختصار نظر برخي علما، و انديشمندان اهل تسنن درباره اين امام بزرگوار را ذكر خواهيم كرد.
امام مالك بن انس
از مالك بن انس نقل شده كه مي گفت: «بر جعفر بن محمد الصادق (عليه السلام) وارد شدم به گونه اي كه زياد از من قدرشناسي مي كرد و مي فرمود: «اي مالك تو را دوست دارم» و من از اين بابت مسرور مي گشتم و خدا را سپاس مي گفتم و هيچگاه نشد كه ايشان را ببينم مگر اين كه يا روزه داشتند و يا نماز مي خواندند و يا مشغول به ذكر خداوند تبارك و تعالي بودند»
و نيز گفته اند: «هيچگاه نديدم ايشان را مگر بر سه خصلت نيك يا نماز مي خواند و يا روزه دار بود و يا به تلاوت قرآن مشغول بود و هيچگاه ايشان را بي وضو نديدم... ايشان از آن دسته از علماي زاهدي بود كه ترس از خدا سراسر وجودش را فرا گرفته بود ...»[1]
امام ابوحنيفه
از ابوحنيفه نقل شده است: «فقيه تر از جعفر بن محمد به چشم نديده ام.»[2]
امام شافعي
ابن حجر عسقلاني و يوسف بن عبد الرحمان بن يوسف معروف به «مزي» به نقل از شخصي به نام اسحاق بن راهويه مينويسند: «به شافعي گفتم: جعفر بن محمد نزد تو چگونه است؟ شافعي گفت: «ثقة». يعني «مورد اعتماد و اطمينان من است».[3] اين گزارش با همين مضمون توسط ذهبي و به نقل از محمد بن ابراهيم بوشنجي از شافعي نقل شده است.[4]
عمرو بن المقدام
مزي در كتابش به نام «تهذيب الكمال» و ذهبي در «سير اعلام النبلاء» از عمرو بن المقدام نقل مي كنند: «كنت اذا نظرت الي جعفر بن محمد علمت انه من سلالة النبيين»؛ «چون نگاه به جعفر بن محمد مي كردم مي دانستم كه او از سلاله پيامبران است.»[5]
ابن حبان
و باز ابن حجر عسقلاني از قول ابن حبان درباره امام صادق عليه السلام مي گويد: ابن حبان گفته: «وي از سادات اهل بيت است كه فقيه و عليم و فاضل بود و به سخنش نيازمند بوديم.»[6]
و در روايت ديگري آمده است كه وي تنها كسي بود كه همه فقها و علما و فضلا محتاج و نيازمند سخنش بودند.
ابوحاتم
و ذهبي در كتاب خود موسوم به تذكرة الحفاظ مي نويسد قال ابوحاتم «ثقة لايسأل عن مثله»؛ «امام صادق آنگونه مورد اطمينان است كه از كسي همانند او سئوال نمي شود.»[7]
ابن ابي حاتم رازي
وي در كتاب «الجرح و التعديل» و همچنين جلال الدين سيوطي به نقل از وي (ابن ابي حاتم) مي نويسد: (جعفر الصادق) ثقة لايسأل عنه؛ يعني: «امام جعفر صادق(عليه السلام) شخصيت مورد اطميناني است كه نياز نيست درباره او از كسي پرسش شود.»[8]
ابن حجر هيثمي
وي كه يكي ديگر از مؤلفين به نام اهل تسنن بشمار مي آيد در كتاب خود موسوم به الصواعق المحرقه مطالبي بدين مضمون مينويسد: شش فرزند از سلاله پاك محمد بن علي (عليهم السلام) به دنيا آمد كه افضل و كامل تر از همه آنها امام جعفر صادق (عليه السلام) بود كه پس از وي خليفه و وصي ايشان شد و مردم از علوم منتشره ايشان به تمامي شهرها سخن گفته و پيشوايان بزرگي از او حديث روايت كرده اند.[9]
عبدالرحمن بن الجوزي
ابن جوزي كه خود از عرفاء به نام اهل تسنن مي باشد و از مؤلفين مشهور جهان اسلام است در كتابش موسوم به صفة الصفوة مي نويسد: «كان (جعفر بن محمد) مشغولا بالعبادة عن حب الرياسة»؛ يعني: جعفر بن محمد شخصيتي بود كه مشغوليت فراوانش به عبادت او را از عشق رياست بازداشته و سيراب كرده بود.[10]
شبلنجي
اين عارف بزرگ نيز كه يكي ديگر از مؤلفين مشهور اهل تسنن است در كتاب معروفش به اسم نورالابصار نوشته است: «كان جعفر الصادق(رضي الله عنه) مستجابا لدعوة و اذا سأل الله شيئاً لم يتم قوله الا و هو بين يديه.» يعني: جعفر صادق (رضي الله عنه) مستجاب الدعوه بود و دعايش هميشه مورد قبول حق تعالي واقع مي شد و چون از خداوند چيزي مي خواست هنوز قولش پايان نيافته بود چيز مورد نظر برايش مهيا بود.
ابن خلكان
اين مؤلف مشهور و به نام اهل تسنن نيز در كتاب خود موسوم به وفيات الاعيان اظهار داشته است: «و كان من سادات اهل البيت و لقب بالصادق لصدقه في مقالته... و كان تلميذه ابوموسي جابر بن حيان الصوفي الطرسوسي قد ألف كتاباً يشتمل علي ألف ورقة تتضمن رسائل جعفر الصادق و هي خمس مأة رسالة.»
يعني: حضرت امام جعفر صادق (عليه السلام) از سادات اهل بيت(عليهم السلام) بشمار مي رود و به دليل راستگويي در گفتارش ملقب به صادق شده است ... و ابوموسي جابر بن حيان يكي از شاگردان اوست كه كتابي مشتمل بر هزار برگ تأليف نموده كه متضمن رساله هاي امام جعفر صادق (عليه السلام) است كه مقدار آنها به پانصد رساله مي رسد.[11]
خير الدين الزركلي
وي يكي ديگر از مؤلفين به نام اهل تسنن مي باشد كه تأليفات ارزشمندي را از خود به يادگار گذاشته است او در كتاب الاعلام درباره امام جعفر صادق (عليه السلام) نوشته: «كان من أجلّاء التابعين و له منزلة رفيعة في العلم. أخذ عنه جماعة، منهم الإمامان ابوحنيفة و مالك و لقب بالصادق لأنه لم يعرف عنه الكذب قط له اخبار مع الخلفاء من بني العباس و كان جريئاً عليهم صداعاً بالحق.»
يعني: امام جعفر صادق (عليه السلام) از بزرگان تابعين بشمار مي رود و در علم و دانش داراي منزلتي رفيع است و جماعت زيادي از او كسب علم كرده اند كه از جمله آنها دو نفر از پيشوايان اهل تسنن امام ابوحنيفه و امام مالك هستند و لقبشان صادق است به خاطر اين كه هرگز كسي از او كذب نشنيده است و در خبرهاي مربوط به او آمده است كه وي براي اعتلاء حق پيوسته عليه خلفاي بني عباس در ستيز بوده و به مبارزه پرداخته است.[12]
محمد فريد وجدي
اين نويسنده به نام نيز كه يكي از انديشمندان بزرگ اسلام و صاحب تأليفات متعددي مي باشد در دائرة المعارف مشهور خود از امام جعفر صادق عليه السلام صحبت به ميان آورده و به عنوان يك سني مذهب مي نويسد: «ابوعبدالله جعفر الصادق بن محمدالباقر بن علي زين العابدين ابن الحسين بن علي ابن ابيطالب هو احد الأئمة الأثني عشر علي مذهب الامامية كان من سادات اهل البيت النبوي، لقب الصادق لصدقه في كلامه كان من افاضل الناس.»
يعني: ابوعبدالله جعفر الصادق فرزند محمد باقر فرزند علي زين العابدين فرزند حسين فرزند علي فرزند ابيطالب يكي از ائمه دوازده گانه مذهب اماميه است وي از سادات نبوي (صلي الله عليه و آله) مي باشد و به دليل صداقت در گفتارش به صادق ملقب شده است و يكي از بزرگان زمان خود در ميان مردم است.
ابو زهره
محمد ابوزهره از ديگر نويسندگان جهان اسلام و از انديشمندان به نام در كتابي كه به نام الامام الصادق به رشته تحرير كشيده است درباره حضرت مي نويسد: «امام صادق(عليه السلام) در طول مدت زندگي پر بركتش هميشه در طلب حق بود و هرگز پرده اي از ريب و شك و ترديد بر قلب او مشاهده نشد و كارهايش به مقتضيات كج انديشي سياستمداران زمانش رنگ نباخت و لذا هنگامي كه رحلت فرمود عالم اسلامي فقدان او را كاملا حس كرد زيرا كه ياد او هر زباني را عطرآگين مي ساخت و همه علماء و انديشمندان بر فضل او اجماعاً معترفند.»
و اضافه مي كند «علماء اسلام در هيچ مسأله اي آنگونه كه بر فضل امام صادق و دانش او اجماع نموده اند عليرغم اختلاف طوائفشان در امري به اين شكل اجماع ننموده اند و تعداد زيادي از ائمه اهل تسنن هستند كه معاصر با ايشان بودند و هم عصر با ايشان زيسته و از محضر مباركشان فيض برده اند و بدين سان وي به پيشوايي علمي زمانش كاملا شايسته بوده همچنان كه اين شايستگي را قبل از او پدر و جدش و نيز عمويش زيد رضي الله عنهم اجمعين داشته اند و همه پيشوايان راه هدايت به آنها اقتداء نموده و از حرف هاي آنها اقتباس نموده اند»
ابن الصباغ مالكي
اين نويسنده نامدار اهل تسنن نيز كه در كتاب خود به نام الفصول المهمة در ارتباط با مناقب امام جعفر صادق (عليه السلام) مطالب قابل توجهي را ذكر نموده است در اين باره مي نويسد: «مناقب جعفر الصادق (عليه السلام) فاضلة و صفاته في الشرف كاملة، و شرفه علي جبهات الأيام سائلة، و أندية المجد و الغر بمفاخره و مآثره آهلة»[13]
عبدالله بن شبرمة
ابونعيم اصفهاني در كتاب معروفش به نام حلية الأولياء به نقل از ابن شبرمة در باب احتجاج امام صادق (عليه السلام) مي نويسد: «امام جعفر به هنگامي كه من و ابوحنيفه به محضر ايشان وارد شديم به ابن ابي ليلي فرمودند چه كسي با شماست؟ پس از معرفي ابوحنيفه (رضي الله عنه) بين امام جعفر الصادق (عليه السلام) و ابوحنيفه سؤالاتي رد و بدل شد و در قسمتي از آن سؤالات امام جعفر صادق (عليه السلام) به ابوحنيفه گفت: «كدام يك از جهت كيفر و عقاب عظيم تر است؟ آدم كشي يا زنا؟» ابوحنيفه جواب داد: آدم كشي. امام فرمود: «پس به درستي كه خداوند عزّ و جلّ شهادت دو نفر در آدم كشي پذيرفته و در زنا نپذيرفته مگر اين كه چهار نفر باشند». سپس گفت: «كدام يك از اين دو عبادت عظيم ترند. نماز يا روزه؟» ابوحنيفه جواب داد: نماز. فرمود: «پس چگونه است كه حائض قضاي روزه دارد اما نمازهايش قضا نمي شود!» لذا به صراحت ابوحنيفه را از قياس دين با رأي خودش بازداشت و فرمود: «از خدا بترس و دين را به رأيت قياس مكن».
او در ادامه مي افزايد: تعداد زيادي از تابعين از امام صادق (عليه السلام) حديث روايت نموده اند كه از ميان آنها مي توان يحيي بن سعيد الأنصاري، و ايوب سختياني و أبان بن تغلب و ابوعمرو بن المعلاء و يزيد بن عبدالله بن بن الهاد را نام برد. مضافاً اين كه ائمه و أعلام اهل تسنن مانند مالك بن انس و شعبة بن الحجاج و سفيان ثوري و ابن جريح و عبدالله بن عمر و روح بن القاسم و سفيان بن عيينة و سليمان بن بلال و اسماعيل بن جعفر و حاتم بن اسماعيل و عبدالعزيز بن مختار و وهب بن خالد و مسلم بن حجاج نيز از ايشان حديث روايت نموده اند.[14]
ذهبي
او در اثر معروفش به نام «تاريخ الاسلام» به نقل از شخصي به نام هياج ابن بسطام مي نويسد: «كان جعفر بن محمد يطعم حتي لايبقي لعياله شيءٌ؛ يعني: جعفر بن محمد به هنگام اطعام، فقيران را به گونه اي طعام مي داد كه چيزي براي خانواده اش باقي نمي گذاشت».[15]
وي در اثر ديگرش به نام «تذكرة الحفاظ» مي نويسد: جعفر، فرزند محمد بن علي بن حسين بن علي بن ابي طالب (عليهم السلام) و از قبيله بني هاشم است. روز يكشنبه و بنا به روايت ديگري روز دوشنبه در حالي كه سيزده شب از ماه ربيع الاول باقي بود در سال 83 هجري در مدينه منوره ديده به جهان گشود و همزمان با روز ولادت رسول اعظم حضرت محمد بن عبدالله (صلي الله عليه و آله) مي باشد و در سال 148 هجري[16] در سن 68 سالگي به دست منصور دوانيقي به شهادت رسيده و به ديار باقي شتافتند و در جنة البقيع در كنار قبري كه پدر بزرگوارشان امام باقر (عليه السلام) و جدشان امام علي زين العابدين (عليه السلام) قرار داشتند مدفون گرديدند.
پي نوشت: ----------------------
[1] . «و لقد اختلفت اليه زمانا و ماكنت اراه الا علي ثلاث خصال: اما مصليا و اما صائما و اما يقرأ القرآن ... و كان من العلما الزهاد الذين يخشون الله و ما رأيته قط الا يخرج الوسادة من تحته و يجعلها تحتي» (جوهري مالكي، مسند الموطأ للجوهري، ج1، ص286؛ قاضي عياض، الشفا بتعريف حقوق المصطفي، ج2، ص42).
[2] . ذهبي، تاريخ الاسلام، (تحقيق عمر عبدالسلام تدمري، بيروت دار الكتاب العربي، 1413ق) ج9، ص89.
[3] . ابن حجر عسقلاني، تهذيب التهذيب (هند،مطبعه دايره المعارف النظاميه، چ اول، 1326ق)، ج2، ص103؛ مزي، تهذيب الكمال في اسماء الرجال، (تحقيق بشار عواد معروف، بيروت، موسسه الرسالة، 1400ق) ج5، ص77.
[4] . «قال محمد بْن إِبْرَاهِيم البُوشَنْجيّ: قَالَ إِسْحَاق: قدمتُ مكّة فقلت للشافعي: ما حالُ جعفر بْن محمد عندكم؟ فقال: ثقة، كتبنا عَنْ إِبْرَاهِيم بن أبي يحيى، عنه، أربعمائة حديث» (ذهبي، تاريخ الاسلام، ج14، ص336).
[5] . مزي، تهذيب الكمال، ج5، ص78؛ ذهبي، سير اعلام النبلاء، ج6، ص257.
[6] . «ذكره بن حبان في الثقات وقال كان من سادات أهل البيت فقها وعلما وفضلا يحتج بحديثه» (ابن حجر عسقلاني، تهذيب التهذيب، ج2، ص 103).
[7] . ذهبي، تذكره الحفاظ، (بيروت، دار احياء التراث العربي) ج1، ص131؛ رازي، الجرح و التعديل،(بيروت، دار احياء التراث العربي، 1371ق) ج2، ص487؛ مزي، تهذيب الكمال،ج12، ص553؛
[8] . ابن ابي حاتم رازي، الجرح و التعديل،(بيروت، دار احياء التراث العربي، 1371ق) ج2، ص487؛ سيوطي، اسعاف المبطا برجال الموطا، (تحقيق موفق فوزي جبر، بيروت، دار الهجره، 1410ق)، ص24؛ مزي، تهذيب الكمال،ج12، ص553.
[9] . «وَخلف سِتَّة أَوْلَاد أفضلهم وأكملهم جَعْفَر الصَّادِق وَمن ثمَّ كَانَ خَلِيفَته ووصيه وَنقل النَّاس عَنهُ من الْعُلُوم مَا سَارَتْ بِهِ الركْبَان وانتشر صيته فِي جَمِيع الْبلدَانِ وروى عَنهُ الْأَئِمَّة الأكابر كيحيى بن سعيد وَ ...» (هيثمي، الصواعق المحرقه، (تحقيق: عبد الرحمن بن عبد الله التركي و كامل محمد الخراط، بيروت، موسسه الرساله، 1417ق)، ج2، ص585).
[10] . ابن جوزي، صفه الصفوه، (تحقيق احمد بن علي، قاهره، دار الحديث، 1421ق)، ج1، ص391.
[11] . ابن خلكان، وفيات الاعيان و انباء ابناء الزمان، ج1، ص327.
[12] . زركلي، الاعلام، (بيروت، دار العلم للملايين، چ هشتم، 1989م)، ج2، ص126.
[13] . ابن صباغ مالكي، الفصول المهمة (تحقيق سامي الغريري، قم، دار الحديث، 1422ق)، ج2، ص927.
[14] . ابونعيم اصفهاني، حلية الاولياء، ج3، ص 198.
[15] . ذهبي، تاريخ الاسلام، ج9، ص89.
[16] . ر.ك: ذهبي، تذكرة الحفاظ، (بيروت، دار الكتب العلمية، 1419) ج1، ص125-126.