منظور از «اخسرين اعمالا» در آيه 103سوره كهف چه كساني هستند؟
(قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُم بِالاَخْسرِينَ أَعْمَلاً)
در زندگى خود و ديگران بسيار ديده ايم كه گاه انسان كار خلافى انجام ميدهد در حالى كـه فـكـر مـى كـنـد كـه كـار خـوب و مـهـمـى انـجـام داده اسـت،ايـن گـونـه جـهـل مـركـب مـمـكـن اسـت يـك لحـظـه و يا يك سال،و يا حتى يك عمر، ادامه يابد،و راستى بدبختى از اين بزرگتر تصور نمى شود.و اگر مى بينيم قرآن چنين كسان را زيانكارترين مردم نام نهاده دليلش روشن است براى اينكه كسانى كه مرتكب گناهى مى شوند اما مى دانند خلافكارند غالبا حد و مرزى براى خلافكارى خود قرار مى دهند، و لااقل چهار نعل نمى تازند، و بسيار مى شود كه به خود مى آيند و براى جبران آن به سراغ توبه و اعـمـال صـالح مـى رونـد، امـا آنـهـا كـه گـنـهـكـارنـد و در عـيـن حال گناهشان را عبادت،و اعمال سوء شان را صالحات و كژى ها را درستى ها مى پندارند،نـه تـنـها در صدد جبران نخواهند بود بلكه با شدت هر چه تمامتر به كار خود ادامه مى دهـنـد، حـتـى تـمـام سـرمايه هاى وجود خود را در اين مسير به كار مى گيرند، و چه تعبير جالبى قرآن در باره آنها ذكر كرده : (اخسرين اعمالا).در روايات اسلامى تفسيرهاى گوناگونى براى اخسرين اعمالا آمده است كه هر يك از آنها اشـاره به مصداق روشنى از اين مفهوم وسيع است،بى آنكه آنرا محدود كند، در حديثى از اصـبغ بن نباته مى خوانيم كه شخصى از امير مؤ منان على (عليه السلام ) از تفسير اين آيه سؤ ال كرد، امام فرمود: منظور يهود و نصارى هستند، اينها در آغاز بر حق بودند سپس بـدعـتهائى در دين خود گذاردند و در حالى كه اين بدعتها آنها را به راه انحراف كشانيد گمان مى كردند كار نيكى انجام مى دهند درحـديث ديگرى از همان امام (عليه السلام ) مى خوانيم : كه پس از ذكر گفتار فوق فرمود: خوارج نهروان نيز چندان از آنها فاصله نداشتند! در حـديـث ديـگـر مـخـصـوصـا اشـاره بـه رهـبـانـها (مردان و زنان تارك دنيا) و گروه هاى بدعتگذار از مسلمين شده است.و در بعضى از روايات به منكران ولايت امير مؤ منان على (عليه السلام ) تفسير گرديده.راهـبـانـى كـه يك عمر در گوشه ديرها تن به انواع محروميتها مى دهند،از ازدواج چشم مى پـوشند،از لباس و غذاى خوب صرف نظر مى كنند،و ديرنشينى را بر همه چيز مقدم مى شمرند، و گمان مى كنند اين محروميت ها سبب قرب آنهابه خدا است آيا مصداق اخسرين اعمالا نيستند؟
آيـا هـيـچ مـذهـب و آئيـن الهـى مـمـكـن اسـت بـر خـلاف قـانـون عـقل و فطرت،انسان اجتماعى را به انزوا دعوت كند و اين كار را سرچشمه قرب به خدا بداند؟ هـمـچـنين آنها كه در آئين خدا بدعت گذاردند، تثليث را بجاى توحيد و مسيح بنده خدا را به عنوان فرزند خدا، و خرافاتى ديگر از اين قبيل را وارد آئين پاك الهى نمودند، به گمان اينكه دارند خدمتى مى كنند، آيا اين گونه افراد از زيانكارترين مردم نيستند؟! خوارج نهروان ، آن جمعيت قشرى بى مغز و نادان كه بزرگترين گناهان (همچون كشتن على (عليه السلام ) و گروهى از مسلمانان راستين و گلهاى سرسبد اسلام ) را موجب تقرب به خدا مى دانستند و حتى بهشت را در انحصار خود فرض مى كردند آيا از زيانكارترين مردم نبودند؟!خـلاصـه آيـه آنـچـنـان مـفـهـوم وسـيـعـى دارد كـه اقـوام زيـادى را در گـذشـتـه و حال و آينده در برمى گيرد.
منبع:
تفسير نمونه ج12 ص563تا565