منظور از مراتب شناخت خداوند چيست؟

شناخت خداوند متعال و حتي شناخت هر چيزي، به معناى كشف همه جانبه آن نيست. به تعبير ديگر در هر شناختى (چه حصولى و چه حضورى) زاويه خاصى از متعلق شناخت كشف مى شود براى همين شناخت هاى انسان مراتب دارد كه از آن تعبير به شناخت دقيق و دقيقتر مى كنيم و از طرف ديگر يك چيز مى تواند از زاويه هاى مختلف متعلّق شناخت واقع شود.
بر اساس بيان آيت الله جوادى آملى چهار راه براى شناخت، وجود دارد: 1. حس 2. عقل 3. تهذيب و تزكيه 4. وحى. راه چهارم اختصاص به انبياء دارد و ديگر مردمان از طريق انبياء بهره مند مى شوند (1).
در باب شناخت خداوند مراتب بسيار زيادى وجود دارد بلكه از آنجا كه خداوند موجود نامتناهى است براى درك خدا مى توان بى نهايت مراتب قائل شد و چون انسان موجودى محدود است هيچگاه به درك نهايى خداوند نمى رسد اما در عين حال مى تواند در مسير شناخت خدا پيش رود.
راه شناخت حصولى خداوند اساسا عقل مى باشد چرا كه حس مخصوص امور مادى است البته گاه يافته هاى حسى (تجربى) در برهان عقلى مورد استفاده واقع مى شود مثل برهان نظم كه مبتنى بر نظم محسوس دنيا مى باشد.
اما راه شناخت حضورى خداوند تهذيب نفس مى باشد تهذيب نفس (به ديدگاه اسلامى) از راه اطاعت دستورات خدا مى باشد و لذا عبادت نيز به عنوان راهى براى شناخت خدا مورد توجه قرار مى گيرد.(2)
توضيح بيشتر اينكه مراحل و درجات شناخت خدا و خداشناسى بر اساس معرفت و شناخت هر كس متفاوت است. و اكثر دلايل و راههاى خداشناسى نيز معمولًا از پايين به بالاست. يعنى از راه موجودات و نشانه هاى آفرينش (3) است.
البته در وراى اين دو راه ( يعنى راه خداشناسى آفاقى، كه راه شبه علمى مخصوص عموم مردم است و راه انفسى كه راه دل و ويژه خواص است)، راه سومى نيز وجود دارد كه راه اولياء خدا و عرفان است كه قرآن و روايات ما به اين راه تأكيد فراوان دارند، كه اين راه ازخدا به خدا رسيدن است، و معلوم است كه اين روش شناخت، ما را به يقين واقعى و خداشناسى ناب مى رساند. زيرا اين راه شهود مستقيم و بلاواسطه است كه هرگونه مشكلى را از آدمى زائل مى كند و تفاوت عمده اى با دلايلى دارد كه خدا را به عنوان غيب و پنهان مطرح و اثبات مى كند
اما راهي كه براي عموم مردم مقدور و در دسترس است راه فلاسفه و متكلمان است. فلاسفه و متكلمان دلايل و راههاى متعددى را درباره خداشناسى و اثبات وجود حق تعالى اقامه كرده اند كه به طور اختصار به برهان هاى عقلى، شبه علمى و فطرت تقسيم مى شوند. دليل اينكه اين بزرگان دلايل متعددى اقامه كرده اند، اين است كه هر كس با توجه به خصوصيات فردى و اجتماعى و علمى خود، با برخى دلايل زودتر به يقين مى رسند. براى برخى دلايل علمى يقين آور است، براى برخى دلايل عقلى و براى برخى راه دل و فطرت يقين آور است. اما اصل كلى در تمام دلايل و براهين اين است كه آنها تنبيهاتى در جهت توجه به امرى روشن و بديهى هستند. يعنى اصل وجود خداوند متعال جزء روشن ترين مفاهيم و حقايق است و تمام اين دلايل به منزله تابلوهاى راهنمايى هستند كه ما را از جهات گوناگون به سوى او راهنمايى مى كنند.
پي نوشت ها:
(1) معرفت شناسى در قرآن، ص 215
(2) اين بحث نيازمند توضيحات بيشترى است رجوع كنيد به: جوادى آملى، عبدالله، معرفتشناسى در قرآن، اسراء، قم، 1378 به خصوص فصلهاى اول، سوم و يازدهم. همين طور براى مطالعه پيرامون مسئله شناخت منابع زير مفيد است: معلمى، حسن، نگاهى به معرفت شناسى در فلسفه اسلامى، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، تهران، 1378. فعالى، محمدتقى، درآمدى بر معرفت شناسى دينى و معاصر، نهاد نمايندگى ولى فقيه در دانشگاهها، قم، 1377، معاونت امور اساتيد معارف.
(3) فصلت/ 53 ( به اصطلاح قرآن آيات انفسى و آفاقى)
برخي منابع:
آموزش عقايد، درس ششم؛ آيه الله مصباح يزدي
عقايد استدلالي، ج 1، درس پنجم ؛ علي رباني گلپايگاني
منشور عقائد اماميه ؛ آيه الله سبحاني
خداشناسي ، دفتر شماره ي يك ( مجموعه ي پرسشها و پاسخهاي دانشجويي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها) ؛ نوشته ي محمد رضا كاشفي