مناجات خواجه عبدالله انصاري(4)
الهي!
چه عزيز است او كه تو او را خواهي ور بگريزد او را در راه آيي، طوبي آنكس را كه تو او رايي. آيا كه تا از ما خود كرايي؟ ترا كه داند؟ كه ترا تو داني! ترا نداند كس، ترا تو داني و بس.اي سزاوار ثناء خويش و اي شكر كننده ي عطاء خويش، رهي بذات خود از خدمت تو عاجز و به عقل خود از شناخت منت تو عاجز، و به توان خود از سزاي عقل تو عاجز.
كريما! گرفتار آن دردم كه تو درمان آني، بنده ي آن ثنا ام كه تو سزاي آني من در تو چه دانم؟ تو داني!تو آني كه گفتي من آنم! آني.
مناجات نامه خواجه عبدالله انصاري