مشركان قريش براي آزار واذيت پيامبر دست به چه كارهايي مي زدند؟
قريشيان هيچ ابايي از سرزنش، آزار، تهديد و تحقير پيامبر نداشتند، و اين را آخرين كارى مى دانستند كه از آن راه كينه و رشك خود را نسبت به آن حضرت فرو نشانند، بدين گونه از وى در دشنام به خدايانشان انتقام بگيرند. گاهى او را ديوانه مى خواندند، و زمانى خاك و خاشاك به سر و رويش مى ريختند. يك روز ساحر و جادوگرش مى دانستند و روز ديگر دروغگو، شاعر و داستانسرا مى پنداشتند.
ابولهب عمويش خاك و شن به سر و رويش مى پاشيد و زنش «ام جميل» او را دشنام مى داد و شب هنگام هيزم و تراشهاى چوب در سرراه وى مى ريخت تا به وى صدمه رساند. گاهي درنكوهش وى شعر مى سرودند و در اجتماع هاي مردانه و زنانه خود مى خواندند و مى رقصيدند. گاهى نامش را به بدى ياد مى كردند، و مى گفتند او «محمد»و ستوده خصال نيست، بلكه «مذمم» (ملامت شده) است. و زمانى كودكان و بردگان خود را وا مى داشتند تا حضرتش را با سخنان زشت و ناپسند ياد كنند.
پينوشت:--------------------
علي دواني، تاريخ اسلام ازآغاز تا هجرت، ص137.