مركز پاسخگويي به سوالات ديني انوارطاها

احكام شرعي

تفسير

تاريخ

كتابخانه

اعتقادات

مشاوره

ويژه ها

نماز

پاسخگويي آنلاين (ساعت پاسخگوي احكام شرعي 20 الي 21:30 شب10 صبح الي 11:30 ظهر)
0.0 (0)

فلسفه‏ ي زندگي محدود در اين دنيا چيست؟ چرا خدا عمر طولاني‏ تري به انسان نمي‏ دهد؟

/UploadedData/1/Contents/636378647132134479.jpg

همان طور كه در تعبيرات ديني آمده است، اين زندگي صرفا مقدمه و پلي براي حياتي ديگر و آن حيات، اصل است. اين زندگي اگر فقط به ظواهرش بسنده شود، لهو، لعب، زينت، تفاخر و تكاثر است، اما باطن آن زندگي جاودانه است؛ سعادتمندانه يا شقاوتمندانه: «اعلموا أنما الحيوة الدنيا لعب و لهو و زينة و تفاخر بينكم و تكاثر في الأموال و الأولاد كمثل غيث أعجب الكفار نباته ثم يهيج فتراه مصفرا ثم يكون حطاما و في الآخرة عذاب شديد و مغفرة من الله رضوان و ما الحيوة الدنيا إلا متاع الغرور»آنچه اين دنيايي است، از بين مي‏ رود و فقط آن چيزي باقي مي ‏ماند كه رنگ و بوي الهي پيدا كرده باشد: «ما عندكم ينفد و ما عندالله ‏باق - و كل شي‏ء هالك إلا وجهه.» اگر به اين نگرش در زندگي برسيم و درك كنيم كه زندگي واقعي، همان زندگي اخروي است، نه زندگي دنيوي؛ خواهيم پذيرفت كه اين زندگي بايد محدود باشد، نه بي‏ نهايت؛ زيرا كه صرفا مقدمه است و غايت و هدف نيست. اگر اصل محدوديت را بپذيريم، ديگر مناقشه در مقدار آن روا نيست؛ زيرا هر مقداري كه باشد، باز جاي اين سؤال باقي مي‏ ماند كه: «چرا اين قدر؟!».قرآن كريم نقل مي‏ كند كه عده‏ اي چنان دنيا زده شده‏ اند كه آرزو مي‏ كنند هزار سال زندگي كنند و اگر حتي اين قدر زندگي كنند، اما باز راضي نمي‏ شوند و بيش‏تر مي‏ خواهند. در هر صورت، اين زندگي موجب نجات آن‏ها از آتش نخواهد شد؛يعني اگر انسان دنيا را غايت خود قرار دهد، به هيچ حدي راضي نمي‏ شود، اما اگر اصل محدوديت را پذيرفتيم، ديگر مقدار آن مهم نيست و مصلحتش را به خداوند واگذار مي‏ كنيم. حقيقت اين است كه «آخرت باوران» تمام شدن زودتر اين زندگي و رسيدن سريع‏تر به آن زندگي را طلب مي‏ كنند:«ولو لا أجل الله التي كتب الله عليهم لم تستقر أرواحهم في أجسادهم طرفة عين خوفا من العقاب و شوقا إلي الثواب.» زيرا كه آنان كيفيت زندگي خود را بهبود بخشيده ‏اند و ديگر دلبسته ‏ي كميت آن نيستند و چون با ايمان و عمل صالح، آخرت خود را آباد ساخته‏ اند، شوقشان به مرگ و ورود به زندگي حقيقي، بيش از شوق طفل به پستان مادر است: «و الله لابن ابي‏طالب آنس بالموت من الطفل بثدي أمه.»خلاصه اين كه اولا: چون زندگي حقيقي و غايي ما در اين دنيا نيست، پس زندگي دنيوي بايد محدود باشد. ثانيا: وقتي اصل محدوديت را بپذيريم، ديگر هر مقدار كه بود بايد پذيرفت و گرنه هر چه بيفزايند، باز جاي سؤال دارد. اما در منطقه دين، چون توجه اصلي و دغدغه‏ي مهم كيفيت است نه كميت، لذا يك متدين واقعي به جاي اين كه خدا را مؤاخذه كند چرا عمر بيش‏تري به ما نمي‏دهي؟ خود را همواره مؤاخذه مي‏كند كه: چرا به اندازه‏ي كافي تلاش نمي‏كنم تا به حيات طيبه برسم؟ به همين دليل در ادعيه‏ي معصومان (ع)، تأكيد اصلي بر اين است كه عمرم را در راه طاعتت قرار بده، نه اين كه بر عمرم بيفزا. «عمرني ما كان عمري بذلة في طاعتك فإذا كان عمري مرتعا للشيطان فاقبضني إليك».    .

منبع:

زندگي پس از مرگ‏، جلدچهارم، حسين سوزنچي ص50
 

اصول عقائد آفرينش جوانان جهان روز
زندگي شب ظلمت فلسفه مكارم شيرازي
نظام نور يكنواخت
كاربر گرامي سوالات خود را از بخش "ارسال سوال ديني " ارسال كنيد.
Parameter:2005!model&76 -LayoutId:76 LayoutNameالگوي داخلي+++++++اعتقادات