عبرت هاي سياسي عاشورا (ترك تولّى و تبرّى )
ترك تولّى و تبرّى :
يـكـى از وظـايـف مـسـلمـانـان ، بـيـزارى از دشـمنان خدا و دوستى با خدا و اولياى اوست كه آن را (تـبـرّى و تـولّى)مـى گـويـنـد. بـنـابـر اين وظيفه دينى ، مسلمانان بايد در موضعگيرى هاى سـيـاسـى ـ اجتماعى خود، همواره اصل دشمن داشتن و دوستى كردن براى خدا را در نظر گيرند و روابـط فـردى و اجـتـمـاعـى خـود را بـر مـحـور آن تنظيم كنند. قرآن مجيد در چند سوره بارها از (تـبـرّى)سـخن گفته(1)و در آياتى پرشمار، با واژه هاى (حبّ)، (ودّ)، (ولايت) و مانند آن ، از تولّى يادكرده است .
امام صادق (ع) نيز در سخنى ژرف ، اين فريضه الهى را با دين برابر دانسته ، مى فرمايد: (هَلِ الدّينُ اِلا الْحُبُّ وَ الْبُغضُ) (2) آيا دين ، چيزى جز دوستى و دشمنى [براى خدا] است .
بـا ايـن هـمه ، اين اصل ارزشمند، از دهه هاى دوم و سوم هجرى به بعد فراموش شد و بلكه مى تـوان گـفـت ، مـردم بـه عكس آن عمل كردند؛ به دشمنان خدا و اسلام و پيامبر(ص)، دست يارى و دوسـتـى دادند و با دين خدا و عترت پيامبر(ص) و مؤ منان راستين به دشمنى پرداختند و عاشورا نـقـطـه اوج ايـن رفـتـار نـابـخـردانـه اسـت . سـردمـداران حـزب امـوى ، ازاصـل تـولّى و تـبـرّى و مـصـاديـق آن بـه خـوبـى آگـاه بـودنـد؛ چـنـان كـه ابـن عـسـاكـر نـقـل مـى كند، روزى عمروعاص در سايه كعبه نشسته بود و درآن ميان ، امام حسين (ع) را ديد كه بـه سـوى كـعـبـه مـى آيـد. بـه اطـرافـيـانـش گـفـت : (ايـن مـرد،امـروز نـزد اهـل آسـمـان ، مـحـبـوب تـريـن فـرد روى زمـيـن اسـت .) بـا ايـن حال ، آنان بر لجاجت و عناد خود نسبت به اهل بيت (ع)، پاى مى فشردند.
نـقـل اسـت كـه چـون اهل بيت امام حسين (ع)را همراه سرهاى مقدّس شهيدان به شام آوردند، پيرمردى بـه آنـان نـزديـك شـد و گفت : (خدا را سپاس كه مردان شما را كشت و مردم را از شر آنان رهايى بخشيد و اميرالمؤ منين ، يزيد، را بر آنان پيروز ساخت .) در اين هنگام ، امام سجّاد(ع)او را مخاطب سـاخـت و فـرمـود: آيـا در قـرآن آيـه (قـُلْ لا اَسـْاءَلُكـُمْ عـَلَيـْهِ اَجـْراً اِلا الْمـَوَدَّةَ فـِى الْقـُرْبـى) (3) را خوانده اى ؟پيرمرد گفت : (آرى ، خوانده ام .)
امـام فـرمـودنـد: (اى پـيـرمـرد،(قـربـى) مـايـيـم . آيـا آيـه هـاى بـيـسـت و شـشم سوره اسراء و چـهـل و يـكـم سـوره انـفال را خوانده اى ؟) پيرمردگفت : (آرى ، خوانده ام .) امام فرمود: (منظور از قـربـى در ايـن آيـات نـيـز ماييم . آيا آيه (اِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يـُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً)(4) را خوانده اى ؟) پيرمرد گفت : (آرى ، خوانده ام .) امام فرمود: (اى پـيـرمـرد، اهـل بـيـت پـيـامـبـر مـايـيـم . بـه حـق جـدّم رسـول خـدا، ايـن آيـات دربـاره مـا نـازل شـده است !) پيرمرد با شنيدن سخنان امام سجّاد(ع) توبه كرد و چون اين خبر به يزيد رسيد دستور داد او را به قتل رسانند.(5)
منبع:
1 -ر.ك . معجم الفاظ قرآن ، واژه (براء).
2 -مستدرك الوسائل ، ج 15، ص 129،
3 -شورى (42)، آيه 23.
4 -احزاب (33)، آيه 33.
5 -لهوف ، ص 211 ـ 213، با اندكى تغيير.
برگرفته شده از كتاب (عبرت هاي عاشورا)،علي اصغرالهامي نيا