شفاعت، منافاتى با استناد سعادت افراد به سعى و كوشش خودشان ندارد?
(اشكال وهابيون اين است كه تأثير شفاعت در نجات از عذاب به معناى تأثير كار ديگران (شفاعت كنندگان) در سعادت و رهايى از شقاوت است در صورتى كه به مقتضاى آيه شريفه «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاّ ما سَعى» تنها تلاش و كوشش خود شخص است كه او را به سعادت مىرساند).
سعى و كوشش شخص براى رسيدن به مقصود، گاهى بطور مستقيم انجام مىگيرد و تا پايان راه، ادامه مىيابد و گاهى بطور غيرمستقيم و با فراهم كردن مقدّمات و وسايط. شخصى كه مورد شفاعت قرار مىگيرد نيز سعى و كوششى در تحصيل مقدّمات سعادت انجام مىدهد زيرا ايمان آوردن و تحصيل شرايط استحقاق شفاعت، كوششى و تلاشى در راه رسيدن به سعادت، محسوب مىشود و هر چند تلاشى ناقص و نارسا باشد و به همين جهت، مدتى گرفتار رنجها و سختيهاى برزخ و عرصات آغازين رستاخيز شود ولى بهرحال، خودش ريشه سعادت يعنى ايمان را در زمين دلش غرس كرده و احياناً آن را با اعمال شايستهاى آبيارى كرده به گونهاى كه تا پايان عمر دنيويش نخشكد. پس سعادت نهائيش مستند به كوشش و تلاش خودش مىباشد هر چند شفاعت كنندگان هم به نحوى تأثير در بارور شدن اين درخت دارند چنانكه در دنيا هم كسان ديگرى مؤثر در هدايت و تربيت انسانها هستند و تأثير آنان به معناى نفى سعى و كوشش خود فرد نيست.
منبع:
(كتاب آموزش عقايدآيت الله مصباح صفحه494)