شغل اميرمومنان پس از رحلت پيامبر خدا و در ايام خانه نشيني چه بود؟
در غرب شبه جزيره عربستان و در حاشيه درياي سرخ منطقهاي به نام يَنْبُع وجود دارد.[1] در اين منطقه تعداد قابل توجهي از معروفترين و قديميترين چاههاي آب منطقه غرب شبه جزيره وجود دارد.[2] اين منطقه (ينبع) در زمان حيات رسول خدا صليالله عليه و آله به دست مسلمانان افتاد. ايشان نيز به عنوان إقطاع بخشي از اين سرزمين را در اختيار شخصي به نام «كُسَدِ الجُهَني»[3] قرار داد. وي شخصي پير و سالخورده بود لذا از پيامبر خواست تا اين سرزمين را به فرزند برادرش واگذارد، پيامبر نيز چنين نمود. پس از مدتي «عبد الرحمن بن سعد بن زرارة انصاري» آن را به مبلغ سيهزار درهم از برادر زاده كسد الجهني خريداري نمود. اما در آنجا درچار مصيبت و بلا گرديد لذا آنجا ماندگار نشد و فقط قيمت آنجا را تخميني زد و بازگشت. اين واقعه مصادف بود با ايام پس از رحلت پيامبر خدا، ايامي كه اميرمومنان از منصبهاي سياسي و اجتماعي دور نگاه داشته ميشد. «عبد الرحمن بن سعد بن زرارة انصاري» در راه بازگشت در منزلي به نام «بلية» با اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليه السلام برخورد كرد. و به حضرت ابراز داشت كه از آن زمين به شدت بيزار است و از آن حضرت خواست آن را از وي خريداري نمايد. حضرت نيز آن را با پرداخت مبلغش، از وي خريداري نمود. آن حضرت در طي بيست و پنج سال دوري از مسائل سياسي و كنار گذاشته شدن از جانشيني پيامبر خدا، به اين منطقه رفت و آمد مي كرد. آن حضرت پس از خريداري اين سرزمين و در اولين گام اقدام به حفر چاه كمعمقي در آنجا نمود و امور آنجا را سامان داد.[4] سپس كارگزاراني را بر آن منطقه گمارد.[5] از منابع كهن چنين به دست ميآيد كه چاههاي آب متعددي توسط اين عده و خود حضرت در آن منطقه حفر گرديده است.[6] اين مسئله باعث رونق كشاورزي و آباداني قابل توجه آن منطقه براي ساليان متمادي گرديد.[7] شغل اميرمومنان در اين ايام كشاورزي و منبع درآمد او محصولات به دست آمده از اين سرزمين بود. بر اساس برخي اسناد تاريخي در آمد حاصل از اين سرزمين بسيار قابل توجه بود و حضرت قسمت غالب آن را در اختيار مستمندان قرار مي داد و خود به بخش ناچيزي از آن اكتفا مي نمود.
گزارشها حكايت از آن دارد كه حضرت به مرور زمان برخي مناطق اين سرزمين را به برخي كارگران خويش بخشيده است. اين نكته را مي توان از اشتهار برخي چاه ها و يا بخشي از آن سرزمين به نام برخي كارگزاران آن حضرت بدست آورد كه به عنوان نمونه ميتوان به «عين ابىنِيْزَر» اشاره نمود. «ابو نِيْزَر» پسر «نجاشى» پادشاه حبشه بود. وى در خردسالى به اسلام گرايش پيدا كرد و حضور پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله رسيد و تا هنگام رحلت پيامبر در خانه آن حضرت بود و سپس به خانه حضرت فاطمه عليها السّلام آمد و با فرزندان آن بزرگوار به سر برد. ابو نيزر ميگويد: روزى من در «عين ابىنيزر» و «بغيبغه» مشغول حفّارى بودم، امير المؤمنين على بن ابىطالب عليه السّلام آمد و از من پرسيد: غذايى دارى؟ عرض كردم: غذايى است كه آن را شايسته امير مؤمنان عليه السّلام نمى دانم. حضرت فرمود: بياور. آن را خدمت ايشان بردم، آن حضرت پس از صرف غذا، بيل را به دست گرفت و داخل چاه رفت و بيل مي زد ولى به آب نمى رسيد، از آنجا خارج شد. عرقهاى پيشانيش را پاك كرد. دوباره به آنجا بازگشت و مشغول به بيل زدن و حفّارى شد. يكباره آب به حجم گردن شترى از چشمه جوشيد. على عليه السّلام به سرعت بيرون آمد. آنگاه فرمود: خدا را گواه مى گيرم كه اين چشمه صدقه است. سپس درخواست قلم و كاغذ كرد، من به سرعت آن را حاضر كردم و حضرت اينگونه نوشت: «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم، هذا ما تصدّق به عبد اللّه عليّ أمير المؤمنين، تصدّق بالضّيعتين المعروفتين، بعين أبينيزر و البغيبغة على فقراء أهل المدينة و ابن السّبيل ليقي اللّه بهما وجهه حرّ النّار يوم القيامة لا تباعا و لا توهبا حتّى يرثهما اللّه و هو خير الوارثين إلا أن يحتاج إليهما الحسن و الحسين رضي اللّه عنهما فهما طلق لهما ليس لأحد غيرهما»[8] «به نام خداى رحمان و رحيم، اين وقفنامه بنده خدا، امير مؤمنان على، در مورد دو چشمه ابىنيزر و بغيبغه است براى مستمندان مدينه و مسافران درمانده، تا بدين وسيله خود را از حرارت آتش جهنّم در روز رستاخيز مصون دارد. اين دو چشمه را نه كسى مى تواند بفروشد و نه هبه كند تا اينكه خداوند آن را به ارث برد و خدا بهترين وارثان است مگر آنكه حسن و حسين [عليما السلام] به آن نياز پيدا كنند كه در اين صورت اين سرزمين فقط براي آنان آزاد ميباشد».[9]
پي نوشت: --------------------------------------------------
[1] . بكرى اندلسى، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج1، ص263.
[2] . كحالة، معجم قبائل العرب القديمة و الحديثة، ج5، ص318.
[3] . نام وي به صورتهاي گوناگوني ثبت شده است. به عنوان نمونه: ابن حجر عسقلاني نام وي را «كسد الجهني» ثبت كرده است (الاصابه، ج5، ص441) در حالي كه ابن سعد وي را «كشد الجهني» معرفي مينمايد (الطبقات الكبري، ج2، ص8). از نكات موجود در منابع كهن چنين بر ميآيد كه وي در همان محدوده زندگي ميكرده و ظاهراً به خاطر برخي خدماتش به مسلمانان مورد عنايت رسول خدا صلي الله عليه و آله واقع شده است. در اين زمينه در برخي منابع آمده است: در جنگ بدر زماني كه رسول خدا (ص) دو تن از اصحاب را براي جمعآوري خبر از كاروان تجاري قريش فرستاده بود، اين شخص آنان را پناه داده و در تعقيب و جمعآوري اطلاعات به آنها كمك نمود (ابن سعد، پيشين؛ واقدي، المغازي، ج1، ص19).
[4] . ابن شبه نميري، تاريخ المدينة المنورة، ج1، ص219-220.
[5] . ر.ك: بكرى اندلسى، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج2، ص659؛ ياقوت حموي، معجم البلدان، ج1، ص469.
[6] . وفاء الوفا، ج2، ص262. و زماني كه بشارت رسيدن آب را به حضرت دادند ايشان فرمود: آن را وقف بر مساكين و در راه ماندگان و خويشاوندان نيازمند نمودم. ابنشبه نميري، تاريخ المدينة المنورة، ج1، ص219.
[7] . ر.ك: حميرى، الروض المعطار فى خبر الاقطار، ص112-113.
[8] . صورت وقفنامه از منبع پيشين استفاده شده است.
[9] . بكرى اندلسى، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج2، ص657-658؛ زمخشري، ربيع الابرار و نصوص الاخيار، ج5، ص346؛ ياقوت حموي، معجم البلدان، ج4، ص175-176؛ خزاعى، تخريج الدلالات السمعية، ص567؛ محمد محمد حسن شراب، المعالم الأثيرة/ ترجمه، ص: 284-285. ابن حجر عسقلاني اين مطلب را به صورت خلاصه آورده است ر.ك: الاصابه فى تمييز الصحابة، ج7، ص343. در منابع آمده است: برخي گمان كردهاند حضرت اين مناطق را به هنگام شهادت و در وصيتنامهاى كه به فرزندش امام حسن عليه السلام نوشت، وقف كرده است. اما سخن صحيح آن است كه امير المؤمنين علي عليه السلام آن مناطق را در سال دوم حكومتش وقف نموده است (جهت مطالعه و كسب اطلاعات بيشتر ر.ك: حموي، معجم البلدان، ج1، ص469).