روحيات عرب و صفات عمومى قريش چگونه بود؟
شهر مكه نه حكومتى داشت، و نه ماموران رسمى كه انتظامات شهر را به عهده گيرد. در عوض عهد و پيمان و سوگند، و حق جوار (پناهدگى و بست نشينى) كه قريش سخت پاى بند آن بود، اين نقيصه را جبران مىكرد. عرب به قبيله و پيوستگى به آن اهميت زياد مىداد.
شيوخ قبائل در نشستگاه خود كه به آن «نادى» مىگفتند، و بعدها به «دارالندوه» مشهور شد، گرد مىآمدند، و درباره جنگ و صلح و امور دينى (توجه و مراقبت از بتها) به مشورت و تبادل نظر مىپرداختند.
كار قريش در مكه و طائف تجارت، و اعراب باديه، شترچرانى و جنگ و گريز و قتل و غارت بود.
رسم دختركشى و زنده به گور كردن دختران نيزيك رسم اشرافى بود. چون يكى از ملوك حيره به دختران جوانمردى از متنفذان تجاوز كرده بود، و او براى حفظ آبروى خود، تمام دختران خود را زندهبگور كرد، اين رسم كم كم ميان بعضى از رجال قوم رسمى شد. گاهى نيز به واسطه فقر و تنگدستى دختران خود را كه به كار جنگ و غارت نمىآمدند، مىكشتند، تا هم به اسارت نيفتند و مورد هتك حرمت قرار نگيرند، و هم سربار زندگى نباشند. در هر صورت دختركشى عموميت نداشت، و همه جا معمول نبود. و بيشتر درقبيله «بنى تميم» و «بنى اسد» اتفاق مىافتاد.
اعراب جاهلى مردار مىخوردند و راهزنى مىكردند، و از شراب و زنا و بىبند بارى لذت خاصى مىبردند.
اوقات خوش و لحظات بىكارى آنها با نقل افكار جاهلانه و تخيلات شاعرانه كه از غارتگرىها و قتل نفسها و بادهگسارىها و عشقبازىها و عيش و نوشها حكايت مىكرد، مىگذشت.
منبع:
تاريخ اسلام ازآغاز تاهجرت علي دواني ص42