مركز پاسخگويي به سوالات ديني انوارطاها

احكام شرعي

تفسير

تاريخ

كتابخانه

اعتقادات

مشاوره

ويژه ها

نماز

پاسخگويي آنلاين (ساعت پاسخگوي احكام شرعي 20 الي 21:30 شب10 صبح الي 11:30 ظهر)
0.0 (0)

حضرت زهرا (س) براي اثبات حقانيت خويش بر تصاحب فدك به آيه «يرثني و يرث من آل يعقوب»[1] استناد كردند و اين صحيح نيست؛ زيرا حضرت زكريا از خداوند فرزند خواست تا وارث نبوتش شود نه دارائي هايش؟

فدك يكي از دهكده هاي آباد اطراف مدينه و نزديك خيبر بود كه در سال هفتم هجري ساكنان آن با پيامبر اسلام صلح كردند و نيمي از زمين و باغ هاي سرزمين فدك را به رسول الله دادند تا در صلح و آشتي با مسلمانان زندگي كنند. و هر اموالي كه از غير مسلمانان به دست پيامبر اسلام مي رسيد، اگر بدون جنگ بود، مخصوص و ملك رسول الله بود تنها اموالي كه در جنگ و پس از آن بدست آورده مي شد در بين مسلمانان تقسيم مي گشت و با اين بيان، سرزمين فدك فقط در اختيار رسول الله بود و از تفاسير شيعه و اهل سنت بدست مي آيد كه پيامبر اسلام در زمان حياتش اين سرزمين را به فاطمه زهرا(س) بخشيد چنان چه سيوطي از علماي اهل تسنن مي نويسد: 

((وقتي خداوند اين آيه را نازل نمود كه: اي پيامبر! حق نزديكان، مسكينان و در راه ماندگان را ادا كن، اين براي آن ها كه رضاي خدا را مي طلبند بهتر است و چنين كساني رستگار شدند.[2] پيامبر اكرم سرزمين فدك را به فاطمه زهرا بخشيد.[3] ))نيز در منابع معتبر حديثي اهل سنت آمده است كه ابو سعيد خدري نقل مي كند وقتي اين آيه نازل شد پيامبر اسلام سرزمين فدك را به فاطمه سلام الله عليها دادند.[4] در كتاب كنز العمال اهل سنت نيز به صراحت آمده است كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ در زمان حيات خويش سرزمين فدك را به فاطمه زهرا بخشيد.[5]
با همه اين روايات از شيعه و سني و اين كه وقتي سرزمين فدك ملك حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ شده ديگر از مالكيت پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ خارج شده بود، اما پس از رحلت رسول الله، افرادي جامعه اسلامي را از مسير ولايت منحرف ساختند و چون اين قدرت اقتصادي فدك را در دست حضرت زهرا (س) مزاحم قدرت سياسي خود مي ديدند، تصميم گرفتند ياران امير مومنان علي ـ عليه السلام ـ را از هر نظر منزوي كنند و در محاصره اقتصادي و تحريم اقتصادي قرار دهند، لذا كارگزار حضرت زهرا(س) را از فدك بيرون كرده و آن را مصادره كردند و با اين كه حضرت زهرا فدك را در تصرف خود داشت از او شاهد خواستند كه شهادت دهند اين ملك را پيامبر در زمان حياتش به او بخشيده است و وقتي آن حضرت شاهد آورد به او بي اعتنايي كردند. 
در صحيح مسلم، يكي از معتبرترين كتاب ها نزد اهل سنت از عايشه نقل شده كه پس از آن كه ابوبكر استنادات حضرت زهرا را قبول نكرد، زهراي اطهر از ابوبكر دوري گزيده و تا آخر عمرش با او سخني نگفت.[6]
بنابر اين حضرت زهراي اطهر ـ سلام الله عليها ـ فدك را ملك شخصي خود مي دانستند نه باقي مانده از پيامبر تا آن را به ارث ببرد و استدلالش هم بر اين بوده كه در پي نزول آيه 38 سوره روم «و آت ذالقربي...»، پيامبر اسلام اين سرزمين ـ فدك ـ را به او بخشيده است و براي همين ابوبكر از آن حضرت شاهد بر مدعايش خواست. اما داستان ارث و استناد ابوبكر به حديثي از پيامبر اسلام(ص) به خاطر فدك نبوده و بلكه برخي گفته اند حضرت زهرا علاوه بر فدك، اموال باقي مانده از پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ را نيز از ابوبكر مي خواستند و جالب توجه اين كه ابوبكر نگفت كه فاطمه دروغ مي گويد، بلكه در مقابل استدلال آن حضرت چنين جواب مي دهد: ((حرف هاي شما درست است اما من حديثي از پدرت رسول الله شنيدم كه فرمود: ما طايفه پيامبران طلا، نقره، خانه و زمين به ارث نمي گذاريم و جز اين نيست كه ما كتاب هاي آسماني و دانش را به ارث مي نهيم و اموال ما به والي پس از ما مي رسد)).[7]
حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ وقتي مشاهده كردند كه ابوبكر براي انحراف فكر مردم از مصادره فدك حديثي را به پيامبر استناد داد، فرمودند: ((مگر مي شود پيامبري كه قرآن آورده به احكام قرآن آشنا نباشد و حديثي بر خلاف قرآن بفرمايد و اين قرآن، كتاب خداست كه از زبان زكريا به پيش گاه خداوند عرضه مي دارد: بار پروردگارا فرزندي برايم عطا كن كه از من و آل يعقوب ارث ببرد.[8] و نيز مي فرمايد: و سليمان از داود ارث برد)).[9]
پس خداوند حكم خويش را در توزيع سهم ارث افراد و ارث بردن پيامبر از پيامبر و ديگر مردم از هم ديگر را بيان كرده است و پيامبر خدا ـ صلي الله عليه و آله وسلم ـ خود آگاه تر بر اين حكم الهي بوده اند.[10]
بنابر اين اصل استدلال حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ بر حق خويش همان بود كه رسول خدا در زمان حياتش، فدك را به او بخشيده است و البته برخي گفته اند حضرت زهرا ميراث پيامبر خدا را هم مي خواستند كه ابوبكر آن حديث را به پيامبر خدا منسوب كرد و حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ با اين دو آيه خط بطلان بر تفكر ابوبكر و انحراف افكار عمومي كشيدند و اما در تفسير اين دو آيه مفسران شيعه و سني گفته اند مراد از ارث هم ارث مالي و دارائي بوده و هم علم نبوت چنان چه الثوري يكي از مفسران اهل سنت آورده: منظور زكريا از «يرثني و يرث من آل يعقوب» اين بوده كه وارث اموال من و وارث علم و نبوت آل يعقوب باشد.[11]
ابن جرير طبري ديگر مفسر اهل سنت با سه روايت همين مطلب را تأييد كرده و البته اين چنين نيست كه زكريا نمي خواستند فرزندش جانشين وي در نبوت نشود و از سويي در هيچ يك از منابع تاريخي معتبر نيامده است كه دارائي هاي حضرت زكريا به فرزندش حضرت يحيي نرسيد.
ابي جعفر نحاس از ديگر مفسران اهل سنت نيز مي نويسد:(( مجاهد روايت كرده كه زكريا از آل يعقوب بود و از خدا درخواست كرد كه ورثه اي داشته باشد تا اموال او را به ارث برد و نيز نبوت آل يعقوب نيز به او منتقل گردد)).[12]
اما در مورد ارث بردن سليمان از داود نيز باز در روايات و تفسيرهاي اهل سنت آمده است كه حضرت سليمان هم وارث دانش و نبوت حضرت داود شد و هم وارث پادشاهي و دارائي هاي آن حضرت و اگر ارث بردن پيامبري اموال پدرش كسر شأن نباشد روا باشد به يقين ارث بردن حضرت زهرا نيز از پدرش حق طبيعي و شرعي حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ است.
ابن جرير طبري و قرطبي از مفسران اهل سنت نيز مي گويند: اكثر مفسرين نظرشان اين است كه مراد زكريا از «يرثني» وارث مالي بوده و اگر از پيامبر اسلام حديثي نقل شده كه پيامبران از خود هر چه باقي گذارند، صدقه است. ناظر به اين مطلب است كه غالب پيامبران الهي از خود مالي باقي نمي گذاشتند و يا اين كه وقف امور خيريه مي كردند، اما نه به اين معني است كه هيچ پيامبري براي ورثه اش ارثي باقي نگذاشته است.[13]
يكي از علماي بزرگ اهل تسنن مي گويد: رسول خدا فرموده اند: ((فاطمه پاره تن من است و چون پيامبر معصوم است پس پاره ي تنش نيز معصوم بود و در ادعايش بر ابوبكر صادق بود چرا كه دروغ رجس است و با عصمت منافات دارد، البته وي با ظلم ابوبكر بر فاطمه زهرا سلام الله عليها مواجه مي شود و استدلال مي كند به اين كه، چون ابوبكر حاكم بود و حديث را از پيامبر شنيده بود و با اين روايات عموم آيات و روايات را تخصيص زده و در اين يك مورد حق را به حضرت زهرا (س) نداده است.[14] و اين استدلال بر همگان روشن است كه خبر واحد نمي تواند آيات صريح قرآن را تخصيص زند.


پاورقي ها:
[1]. مريم/ 6.
[2]. شوري/ 23.
[3]. سيوطي، جلال الدين؛ الدر المنثور، بي جا، دار المعرفه، اول، 1365 هـ . ق، ج4، ص 177.
[4]. هيثمي، نور الدين؛ مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بيروت،دار الكتب العلميه، 1408 هـ . ق، ج7، ص 49.
[5]. هندي، متقي؛ كنز العمال، بيروت،موسسه الرساله، بي تا، ج3، ص 767.
[6]. مكارم شيرازي، ناصر؛ نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، ج23، ص 510 و ر.ك: نيسابوري، مسلم؛ صحيح مسلم، بيروت، دار الفكر، بي تا، كتاب الجهاد، ج5، ص 153.
[7]. رضا داد، عبدالله، بوي گل ياس ـ خطبه و ترجمه فدك ـ مشهد، تاسوعا، اول، 1381 هـ . ش، ص 68.
[8]. مريم/ 6.
[9]. نمل/16.
[10]. بوي گل ياس، ص 72.
[11]. ثوري، سفيان؛ تفسير سفيان الثوري، بيروت، دار الكتب العلميه، اول، 1403 هـ .ق، ص 181.
[12]. نحاس، ابي جعفر؛ معاني القرآن، عربستان، جامعه ام القري، اول، 1409 هـ . ق، ج4، ص 311.
[13]. ر.ك: ابن جرير طبري، محمد؛ جامع البيان من تأويل آي القرآن، بيروت، دار الفكر، 1415 هـ . ق، ج17، ص 74 و قرطبي محمد؛ الجامع لاحكام القرآن، بيروت،موسسه التاريخ العربي، 1405 هـ .ق، ج11، ص 78.
[14]. قاضي ايجي ، عبدالرحمن؛ شرح المواقف؛ بي جا، بي نا، بي تا، ص 355.

 مركز مطالعات و پاسخگويي به شبهات، حوزه علميه قم

كاربر گرامي سوالات خود را از بخش "ارسال سوال ديني " ارسال كنيد.
Parameter:4876!model&80 -LayoutId:80 LayoutNameالگوي داخلي+وِيژه ++++++