ساعت پاسخگوي احكام شرعي
20 الي 21:30 شب
10 صبح الي 11:30 ظهر
منابع تاريخي تصريح كردهاند كه يزيد - تحت تأثير واژگونه شدن شرايط اجتماعي با سخنراني هاي حضرت زينب(س) و امام سجاد (ع) - از رفتار خود با اهلبيت اظهار پشيماني كرد و تقصير كشتن امام و يارانش را به گردن ابنزياد افكند. گر چه اين اظهار تأسف، واكنشي سياسي و فرافكنانه محسوب مي شود تا بدين ترتيب منفوريت و مبغوضيتي را كه از اين جنايت حاصل آمده، بزدايد و از قيام احتمالي جامعه تازه از خواب رسته، ممانعت به عمل آورد.
يكي از پيامدهاي اين ندامت ظاهري سياسي آن بود كه وي اهلبيت را آزاد گذاشت كه در شام بمانند يا به مدينه بروند، و چون آنان رفتن به مدينه را برگزيدند، يزيد به مأموران خود دستور داد در طول مسير با آنان خوشرفتاري كنند و هرجا و هر زمان كه خواستند فرود آيند، با آنان موافقت كنند.[1] بنابراين اگر اهلبيت در دمشق چنين درخواستي از يزيد كرده باشند، طبيعي است كه با توجه به تغيير اوضاع و شرايط، يزيد ناچار اين درخواست را پذيرفته باشد؛ هرچند اين تغيير رفتار با پليدي ذاتي او سازگار نباشد. چنانچه او به ناچار با عزاداري آنان در دمشق موافقت كرد.[2] اگر هم فرض كنيم كه اهلبيت پس از خروج از دمشق، از مأموران يزيد خواسته باشند كه آنان را به كربلا ببرند، آنان ميبايست طبق فرمان يزيد، چنانكه ابنسعد نوشته است،[3] خواستة آنان را اجابت ميكردند. بنابراين اگر در شام سخني از كربلا رفتن به ميان نيامده، يا به اين سبب بوده كه اهلبيت پس از خروج از دمشق، چنين درخواستي كردهاند و اساساً چنين درخواستي در شام مطرح نبوده است، و يا اگر نزد يزيد چنين تقاضايي را مطرح كردهاند، چون مقصد نهايي مدينه بوده و آنان ميتوانستند در بين راه مسير را به سمت كربلا تغيير دهند، سخني از كربلا به ميان نيامده و يزيد (با توجه به تعبير ابنسعد) اجازة فرود آمدن در كربلا را نيز صادر كرده است. بنابراين پرسش يزيد از اهلبيت، ناظر بر محل اقامت دائمي است؛ ازاينرو منافات ندارد كسي كه عازم مدينه است، از كربلا عبور كند.[4] با توجه به مطالب گفته شده، درخواست اسرا براي رفتن به كربلا، چه در دمشق مطرح شده باشد و چه در خارج آن، هيچ اشكالي در پي نخواهد داشت.
پي نوشت: ---------------- [1]. ابنسعد، «ترجمة الحسين و مقتله»، فصلنامة تراثنا، ش10، ص193. [2] . عماد الدين طبري، كامل بهايي، ج2، ص302. [3] . ابنسعد، «ترجمة الحسين و مقتله»، فصلنامة تراثنا، ش10، ص193. [4]. در اين باره ر.ك: محمدامين اميني، مع الركب الحسيني من المدينه الي المدينه، ج6، ص308ـ309.