آيا اين صحيح است كه امام حسين (ع) مخير شد بين پيروزي و شهادت؟
منشأ ديدگاه اين سوال، روايتي است از امام باقر(ع) كه فرمود: «خداي تعالي نصرت خود (يعني ملائكه) را بر امام حسين(ع) فرو فرستاد تا آنجا كه بين آسمان و زمين قرار گرفت سپس او را مخيّر ساخت كه پيروزي يا ديدار خدا را انتخاب كند، حضرت، ملاقات خدا را اختيار كرد» [.[1
قيام براي نيل به شهادت[2]
يكي از ديدگاههايي كه دربارة انگيزة قيام امام حسين(ع) ممكن است مطرح شود، قيام به انگيزة شهادت است. بر اساس اين نظريه هدف امام(ع) از اين حركت، تنها اطاعت امر خدا و جلب خشنودي حضرت حقّ و در نتيجه اداي تكليف خويش بوده است، چنان كه با وجود آثار و نتايج فراواني كه بر رسالت پيامبر مترتّب ميشود، امّا گفته ميشود هدف پيامبر از رسالتش، فرمانبري از حكم الهي و اَداي تكليف بوده است. بنابراين، اين نوع نگرش به حادثة عاشورا در صدد بيان اين است كه پذيرش شهادت از طرف معصومان(عليهم السلام) به فرمان الهي، امري مطابق با موازين شرعي و عقلي بوده است و عقل و شرع آن را براي مصالح مهم تجويز كرده است. (بدون آنكه زير سؤال بردن اهداف ديگر قيام و يا حتّي انكار آنها مطرح باشد). چنان كه در هيچ يك از آيات[3] و اخبار[4] فراواني كه دربارة جهاد و شهادت وجود دارد، مسألة رجحان و ترتّب پاداش فراوان بر جهاد، مشروط و مقيّد به عدم شهادت و آگاهي به پيروزي، نشده است، بلكه نبرد با دشمن و جانبازي در راه احيا و اعلاي كلمة حق، امري راجح و داراي پاداش فراوان و از نشانهاي ايمان به شمار آمده است.[5] چنان كه در دعاها نيز، درخواست شهادت و اشتياق به آن از فضايل بزرگ شمرده شده است. بر اين اساس است كه رسولخدا (ص) خود، مردم را از اين امر باز نميداشتند.[6] هم چنين پيامبر(ص) به امام حسين(ع) فرمود: «اِنَّ لَكَ فِي الْجَنَّةِ دَرَجات لَنْتَنالَها اِلا بِالشَّهادَةِ»؛[7] «براي تو در بهشت مقامات و درجاتي است كه تنها با شهادت به آن ميرسي».
از اينرو ميتوان گفت اين ديدگاه ضمن اذعان به اين مسأله كه قيام امام حسين(ع) كاملاً آگاهانه و به انگيزة دفاع از اسلام و احياي سنّت جدّش بوده است، بر اين باور نيز هست كه اين حركت از جانب حضرت، براي دستيابي به آن مقامي بوده كه خداوند در بهشت براي او در نظر گرفته است و تنها راه رسيدن به آن، به فرمايش پيامبر(ص)، «شهادت» بوده است، واين مطلب با توجّه به منزلت و جايگاه خاصّ شهادت در فرهنگ اسلامي و آموزههاي ديني، كاملاً درست و مورد پذيرش هر مسلماني است.
پي نوشت: -----------------------
[1]. عدة من اصحابنا، عن احمد بنمحمّد، عن علي بنالحكم، عن سيف بنعميرة، عن عبدالملك بناعين، عن ابيجعفر ـ ع ـ قال: انزلالله تعالي النصر علي الحسين ـ ع ـ حتي كان [ما] بين السماء و الأرض ثم خيّر: النصر، اوْ لقاءالله فاختار لقاءالله تعالي. (كُلَيْنِي، الاصول من الكافي، ج1، ص203).
[2]. به نظر ميرسد قديميترين تقرير از اين نظريه را، مرحوم شيخ يوسف بحراني ارائه كرده است: يوسف بناحمد البحراني، الدُرَرُ النجفية، ص85 ـ 86.
[3]. به عنوان نمونه ر.ك به سورههاي: نساء، 74؛ توبه، 111ـ 112؛ محمّد، 4 ـ 6.
[4]. براي نمونه ر.ك: مجلسي، بحارالانوار، ج 97، ص 7 ـ 15.
[5]. سوره توبه، آيه 111.
[6]. براي نمونه ميتوان به جريان عَمرو بنجَمُوح انصاري در جنگ اُحُد اشاره كرد. وي چون لَنگ بود، پسرانش او را از شركت در جنگ منع ميكردند و ميگفتند: خداوند تو را معذور داشته است. اين در حالي بود كه او آرزوي شهادت ميكرد. عمرو خدمت پيامبر(ص) رسيد و گفت: پسرانم مرا از شركت در جهاد منع كردهاند. به خدا سوگند من ميخواهم با همين پاي لنگ وارد بهشت شوم. پيامبر(ص) فرمود: خداوند تو را از جهاد معاف كرده است. امّا چون عمرو قانع نشد، پيامبر فرمود: «ماعَلَيْكُمْ اَنْ لاتَمْنَعُوهُ، لَعَلَّ اللهَ يَرْزُقهُ الشَهادة»؛ (باكي نيست بر شما از اينكه او را منع نكنيد؛ شايد خداوند شهادت را نصيب و روزي او كند). عمرو در جنگ شركت كرد و به درجة رفيع شهادت رسيد. (ابنهشام، السيرة النبوية، ج3، ص96؛ محمّد بنعمر بنواقد، اَلْمَغَازِي، ج1، ص264؛ عزّالدّين ابوحامد عبدالحميد بنابيالحديد، شرح نهجالبلاغه، ج14، ص261). بنابراين اگر شهادت به خودي خود امري مطلوب نبود، پيامبر(ص) چنين اجازهاي را به عمرو نميداد.
[7]. ابوجعفر محمّد بنعلي بنالحسين بابويه القمي (شيخ صدوق)، الامالي، مجلس سيام، ص217؛ ابناعثم، كتاب الفتوح، ج5، ص19؛ خوارزمي، مقتلالحسين، ج1، ص187.