ابراهيم بت شكن، در آتش كينه مشركان
.jpg)
مشركان براى اثبات شكستن بتها به وسيله ابراهيم(عليه السلام)به عدم انكار او بسنده كرده، او را مجرم شناختند و براى حمايت از خدايانشان (انبياء/21،68؛ صافات/37، 97) بعضى پيشنهاد اعدام و گروهى پيشنهاد سوزاندن وى را ارائه دادند: «قالوا اقتُلوهُ أَو حَرِّقوه» (عنكبوت/29،24) و در نهايت، به [پيشنهاد نمرود و]اتّفاق آرا، تصميم بر آن شد كه ابراهيم(عليه السلام)سوزانده شود.
براى اجراى اين تصميم، قرار شد حصارى بلند بنا نهاده، در آن آتشى عظيم فراهم آورند تا ابراهيم(عليه السلام)را در ميان انبوهى از آتش (جحيم) بيندازند: «قَالوا ابنوا لَهُ بُنيـناً فَأَلقوهُ فِىالجَحيم» (صافات/37،97) زيرا تشكيلات مشركان مى كوشيد تا مراسم سوزاندن ابراهيم را به گونهاى پر آوازه برگزار كند تا شايد ضربهاى كه بر پايههاى اعتقاد به خدايى بتها از اقدام ابراهيم وارد شده بود، جبران گردد و، بدين وسيله وانمود كنند كه اعتقاد به بتپرستى همچنان پابرجا است.
بعضى، نكره بودن واژه «كيداً» در آيه «فَأَرادوا بِهِ كَيداً» (انبياء/21،70؛ صافات/37،98) را بيانگر عظمت كيد و اشاره به نقشه گسترده مشركان بر ضدّ ابراهيم براى جبران ضربههاى او بر پيكر بتپرستى دانستهاند؛ به اين منظور، آنهاابراهيم را براى مدّتى زندانى كرده، به گردآورى هيزم مشغول شدند. (در گزارشى، مدّت بازداشت او هفت سال ذكر شده كه امر بعيدى است؛ ولى در گزارشهاى ديگر، اين مدّت يك ماه، چهل روز و يكسال ذكر شده است.) هيزمها را در بناى ياد شده انباشته، آن را آتش زدند؛ آنگاه از آنجا كه توان نزديك شدن به آتش نبوده، ابراهيم را دست بسته در منجنيق نهاده،[به درون آتش پرتاب كردند. نمرود و همراهان وى در جاىگاهى كه از پيش براى آنان تهيه شده بود، حاضر شده، تماشاگر ماجرا بودند.
بر اساس روايات، آرامشى وصفناپذير بر ابراهيم حاكم بود و ملائكه الهى و ديگر موجودات، رهايى ابراهيم(عليه السلام)را از خداوند متعالى مى طلبيدند. جبرئيل هنگام سقوط ابراهيم در آتش، به امر خداوند بر اونازل شد و آمادگى خودرا براى هرگونه كمكى كه ابراهيم بطلبد، اعلام داشت؛ امّا ابراهيم سر باز زد و گفت: از غير خداوند درخواستى نخواهد كرد و اين يكى از ادلّه خلّت ابراهيم(عليه السلام) به شمار مىرود.
ابراهيم پس از آن مشغول دعا به درگاه خداوند شد. در منابع روايى، دعاهاى متعدّدى از ابراهيم در اين لحظه نقل شده است. ابراهيم به درون آتش پرتاب شد؛ ولى خداوند سبحان، او را از آتش رهانيد: «فَأَنجـهُ اللّهُ مِنَالنَّار.» (عنكبوت/29،24) روايتى از امام باقر(عليه السلام) كه مضمون آن در روايات عامه نيز آمده، حاكى از آن است كه پس از فرمان خداوند به آتش: «كونِى بَرداً» (انبياء/ 21، 69) دندانهاى ابراهيم از سرما به هم خورد و با افزودن «وسلاماً» ابراهيم آرام گرفت. پس از آنكه ابراهيم(عليه السلام)به آتش پرتاپ شد، جبرئيل نيز با او فرود آمد و در ميان آتش با يكديگر به گفت و گو نشستند.
اين جريان چنان حجّت آشكارى بر حقّانيّت ابراهيم و قدرت خداوند بود كه نمرود بىاختيار به ستايش خداى ابراهيم پرداخته، گفت: اگر كسى خدايى بر مىگزيند، بايد مثل خداى ابراهيم را برگزيند. يكى از سران شرك براى پوشاندن اين رسوايى بزرگ به نمرود گفت: من به آتش فرمان دادهام تا ابراهيم را نسوزاند؛ ولى در پى اين سخن، زبانهاى از آتش بر آمده، او را سوزاند. گفته شده كه آزر نيز با ديدن سلامت ابراهيم(عليه السلام)در ميان آتش، خداى ابراهيم را ستوده كه اى ابراهيم! خداى تو خوب خدايى است. از ابراهيم(عليه السلام)نقل شده: من هيچگاه از زمان اقامت در آتش خوشتر نبودم و دوست داشتم كه همه زندگى ام مانند آن زمان مى بود؛ به اين ترتيب، طرح سران شرك براى مقابله با ابراهيم(عليه السلام) ناكام ماند و كوشش مشركان، مايه زيان بيشتر آنان شد: «وأَرادوا بِهِ كَيداً فَجَعَلنـهُم الأَخسَرين» (انبياء/21،70) و خداوند، مشركان را در برابر ابراهيم، پست و مغلوب ساخت: «فَأَرادوا بِهِ كَيداً فَجَعَلنـهُم الأَسفَلين.» (صافات/37،98) محل وقوع حادثه رابابل، حوالىبابل و كوثى دانستهاند.
منبع:
دائرة المعارف قرآن كريم ج1 ص511و512