آيا در منابع تاريخي سخن از وقايعي كه بين راه مكه تا كوفه بر مسلم گذشته، آمده است؟
مسلم بهعنوان نمايندة ويژة امام (به سوي مردم كوفه و آزمودن ميزان صداقت آنان در دعوت از امام)، در نيمة ماه رمضان از مكه خارج شد[1] تا در مدينه با خانوادة خود خداحافظي كند.[2] ابتدا براي اينكه بنياميه از اين مأموريت مطلع نشوند، مخفيانه بهسوي مدينه حركت كرد.[3] پس از ورود به مدينه به مسجدالنبي رفت و در آنجا نماز خواند، و با خاندان خود خداحافظي كرد. آنگاه دو راهنما اجير كرد و بهطرف كوفه روانه شد.[4] آنها از بيراهه حركت كردند؛[5] ازاينرو يك شب راه را گم كردند، و آن دو راهنما گرفتار تشنگي شديد شدند؛ بهگونهايكه از تشنگي و حرارت هوا، از راه رفتن بازماندند.[6] و پس از اينكه نشانههايي از راه را يافتند و احتمال دادند كه به مسير اصلي رهنمون شوند، آن را به مسلم نشان دادند، و گفتند: از اين مسير برو، شايد نجات يابي.[7] سپس هر دو بر اثر تشنگي جان سپردند.[8] مسلم كه خود نيز دچار عطش شديد شده بود و هيچ رمقي برايش نمانده بود، با همراهانش طبق راهنمايي آن دو، پس از پيمودن مسافتي، به آبي در محلي به نام مَضيق[9] متعلق به قبيله خُبَيْت رسيد و پس از تجديد قوا حركت كرد و در مسير كوفه به آبگير قبيله طيّ رسيد و در آنجا قدري توقف كرد. هنگام حركت به مردي برخورد كه مشغول تيراندازي براي شكار بود و آهويي را با تير زد و به زمين انداخت... مسلم با مشاهدة آن صحنه، آن را به فال نيك گرفت و گفت: انشاءالله بر دشمن مسلّط ميشويم.[10]
در منابع كهن و معتبر تاريخي بيش از اين درباره وقايع بين راه مكه تا كوفه نيامده است و مطالب فوق تمام آنچيزي است كه تاريخ درباره حركت ايشان در اختيار ما قرار داده است.
پي نوشت: -------------------------------
[1]. مسعودي، مُرُوجُ الذَّهَب، ج3، ص64.
[2]. ابوحنيفة دِيْنَوَري، الاخبار الطِوَال، ص340.
[3]. ابناعثم، كتاب الفتوح، ج5، ص32؛ خوارزمي، مقتل الحسين، ج1، ص196.
[4]. طبري، تاريخ الامم والملوك، ج5، ص354؛ شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص39؛ ابوحنيفة دِيْنَوَري، الاخبار الطِوَال، ص340.
[5]. انتخاب بيراهه شايد براي كوتاهتر شدن مسير، يا به دليل مخفي ماندن مأموريت بوده است.
[6]. ابوحنيفة دِيْنَوَري، الاخبار الطِوَال، ص341؛ همچنين ر.ك: ابناعثم، كتاب الفتوح، ج5، ص32؛ خوارزمي، مقتل الحسين، ج1، ص196.
[7]. ابوحنيفة دِيْنَوَري، الاخبار الطِوَال، ص341.
[8]. ر.ك: طبري، تاريخ الامم والملوك، ج5، ص354.
[9]. نام روستايي است بين مكه و مدينه (ياقوت حَمَوي، مُعجَم البلدان، ج5، ص171).
[10]. طبري، تاريخ الامم والملوك، ج5، ص355؛ شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص40ـ41. در اين جا مناسب است به مناسبت بحث فال زدن مسلم به نكاتي از مرحوم مقرّم دربارة فال نيكو زدن اشاره كرد. ايشان در اين باره مي نويسند: «در ديانت اسلام، تطيّر و فال بد زدن نفي شده است؛ اما دربارة فال نيكو زدن به نامهاي خوب سفارش شده است. نكتة اين توصيهها آن است كه فال نيكو زدن، شور و شوق انسان را به تلاش و كوشش و پيگيري برميانگيزد و اين همان چيزي است كه پروردگار بزرگ از بندگان خواسته است» (سيدعبدالرزّاق موسوي مقرّم، الشهيد مسلمبنعقيل، ص115ـ134).