چه كسي براي اولين بار بر مصائب امام حسين(ع) گريست؟

آن چه از منابع كهن و معتبر به دست ميآيد آن است كه گريه كنندگان بر امام حسين عليهالسلام دو دسته بودهاند:
الف: اولين گريه كنندگان بر ايشان قبل از تولدش :
اولين گريه كنندگان پيامبران الهي بوده اند كه به عنوان نمونه به برخي از آنان اشاره ميشود:
1. ابنعباس از اميرالمؤمنين (ع) حديثي را دربارة عبور حضرت عيسي (ع) از سرزمين كربلا نقل ميكند كه حضرت (در بخشي از اين حديث) ميفرمايد: « عيسي (ع) (هنگام عبور از كربلا) نشست و شروع به گريه كرد و حواريون نيز با وي نشستند و گريه كردند، امّا علّت گرية حضرت عيسي (ع) را نمي دانستند! از اينرو به حضرت گفتند: اي روح و كلمة خدا، سبب گرية شما چيست؟ حضرت فرمود: آيا ميدانيد اينجا چه سرزميني است؟ گفتند: نه. فرمود: اينجا زميني است كه در آن، فرزند رسولخدا (ص) احمد و فرزند آزاد زن پاك و مبرّا از هرگونه پليدي و آلودگي، كه شبيه مادرم [مريم] است، كشته شده و در آن دفن ميشود...»[1]
2. سَماعَة بنمَهْران ميگويد كه از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: «آن كسي كه خداوند در كتابش درباره او فرموده: «وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ اِسْمَاعِيلَ اِنَّهُ كَانَ صَادِقَالْوَعْدِ وَ كَانَ رَسُولاً نَبِيّاً». «و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن؛ زيرا كه او درستوعده و فرستادهاي پيامبر بود». پيامبري از پيامبران بوده (كه خدا او را به سوي قومش برانگيخت)، پس قومش بر او مسلّط شده و پوست سر و صورتش را كندند، آنگاه خدا فرشتهاي را نزد او فرستاد و گفت: پروردگار جهانيان به تو سلام ميرساند و ميفرمايد: آن چه را قومت با تو كردند، ديدم، پس هرچه ميخواهي، از من بخواه. اسماعيل (ع) گفت: اي پروردگار جهانيان حسين بن علي بن ابيطالب (در ابتلا به بلاها و مصيبتها)، براي من اسوه و الگو است. امام صادق (ع) فرمود: او پيامبري غير از اسماعيل پسر ابراهيم [خليل] بوده است».[2]
ب: اولين گريه كننده بر ايشان بعد از تولدش:
اولين گريه كننده بر ايشان پيامبر خدا صلي الله عليه و آله بوده است. امسلمه ميگويد: «حسن (ع) و حسين (ع) در خانة من نزد پيامبر (ص) بازي ميكردند كه جبرئيل آمد و گفت: اي محمّد، پس از تو، امّت تو اين فرزندت را خواهند كشت و با دستش اشاره به حسين (ع) كرد. رسولخدا (ص) گريه كرد و او [حسين] را در آغوش كشيد... .»[3]
پي نوشت :
* در برخي كتابها آمده است كه اولين گريه كننده حضرت آدم بود. اما بر اين مطلب سندي معتبر و قابل استناد از منابع كهن تاريخي به دست نيامد.
[1]. محمّدجواد محمودي، ترتيبالامالي، ج5، ص158 و177؛ شيخ صدوق، الامالي، ص695، مجلس87.
[2]. شيخ مفيد، الامالي، ص40 ـ 39، مجلس5، ح7؛ابنقولويه قمي، كاملالزيارات، باب19، ص137ـ 139.
[3]. طبراني، المُعجَم الكبير، ج3، ص108. و قريب به اين مضامين، روايات بسياري از امّسلمه نقل شده است، ر.ك: محمّدجواد محمودي، ترتيبالامالي، ج5، ص161؛ شيخ صدوق، الامالي، ص203، مجلس29، ح3؛ طبراني، المُعجَم الكبير، ج3، ص108 ـ 110.