شايعه اي كه توازن جنگ احد را به هم زد

ابن هشام، سيره نويس بزرگ اسلام، چنين مي نويسد:
انس بن نضر عموي انس بن مالك مي گويد: موقعي كه ارتش اسلام تحت فشار قرار گرفت و خبر مرگ پيامبر منتشرشد، بيشتر مسلمانان به فكر نجات جان خود افتادند و هر كس به گوشه اي پناه برد. وي مي گويد: ديدم كه دسته اي از مهاجر و انصار، كه در بين آنان طلحه و عبيدالله بودند، در گوشه اي نشسته اند و در فكر نجات خود هستند. من با لحن اعتراض آميزي به آنان گفتم: چرا اينجا نشسته ايد؟ در جواب گفتند: پيامبر كشته شده است و ديگر نبرد فايده ندارد. من به آنها گفتم: اگر پيامبر كشته شده ديگر زندگي سودي ندارد؛ برخيزيد و در آن راهي كه او كشته شد شما هم شهيد شويد؛ و اگر محمد كشته شد خداي او زنده است. وي مي افزود كه: من ديدم سخنانم در آنها تأثير ندارد؛ خود دست به سلاح بردم و مشغول نبرد شدم.
ابن هشام مي گويد: انس در اين نبرد هفتاد زخم برداشت، و نعش او را جز خواهر او كسي ديگر نشناخت. گروهي از مسلمانان به قدري افسرده بودند كه براي نجات خود نقشه مي كشيدند كه چگونه به عبدالله بن ابي منافق متوسل شوند تا از ابوسفيان براي آنها امان بگيرد! گروهي نيز به كوه پناه بردند.
منبع:
فروغ ولايت، آيت الله سبحاني، ص88.