عصمت را به هر معنايي تفسير كنيم، بالذات از آن خداست، او كه در ساية علم گستردة خود، از خطا و اشتباه پيراسته بوده و به خاطر حكمت خويش، از كارهاي ناشايست مبرّاست.
اين نكته اختصاص به عصمت ندارد، بلكه ديگر صفات نيز از اين قبيل است. او عالم و قادر و حيّ بالذات است و علم و قدرت و حيات ديگران از آن اوست.
به يك تعبير، او غني مطلق و غير او فقير بالذات است، چنان كه ميفرمايد:
«يا أَيُّها النّاس أَنْتُمُ الفُقَراءُ إِلى اللّهِ وَاللّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الحَميد».[1]
«اي مردم! شما همگي به خدا نيازمند هستيد و خدا بي نياز و شايستة هر ستايشي است».
و به تعبير شيخ محمود شبستري:
سيه رويي ز ممكن در دو عالم جـدا هـرگز نشـد واللّه اعلـم[2]
همين غناي بالذات خدا سبب ميشود كه ديگر ممكنات از غناي او بهره گرفته، زنده و دانا و توانا باشند.
مسألة عصمت نيز از اين مقوله است كه خدا بنا بر مصلحت، گروهي از بندگان خود را، كه معلمان بشر و هدايتگران انسانها هستند، به نيرويي مجهّز ميكند كه در عين قدرت بر گناه، از آن بپرهيزند و از خطا و اشتباه مصون بمانند.
چه بسا ممكن است اين نيرو كه از آن به «روح القدس» تعبير ميكنند، در درون وجود آنها، يا خارج از آن باشد؛ مثلاً فرشتهاي آنان را از لغزش باز بدارد. بنابراين، عصمت در عين اختصاص به خدا ـ به معناي عصمت ذاتي ـ مانع از آن نيست كه پيامبران نيز پيراسته از گناه و اشتباه باشند، چنان كه همه مسلمانان جهان، پيامبر اسلام(ص) را در هر دو مرحله (خلاف و اشتباه) معصوم ميدانند، و ادلّه عصمت پيامبر (ص) در كتابهاي كلامي متكلمان اسلامي؛ اعم از اماميه و اشاعره و معتزله بيان شده است.
وامّا عصمت امامان دوازدهگانه، از طريق نقل، قطعي است.
1. آنان به حكم حديث ثقلين، عدل و همتاي قرآناند و لازمة همتايي، همگوني و همساني است. از آنجا كه قرآن، سخن حق است و سر سوزني از واقع و درستي منحرف نميشود، همتاي آنها نيز بايد چنين باشد؛ زيرا در غير اين صورت، همتاي قرآن نخواهند بود.
به ديگر سخن، از آنجا كه پيامبر (ص) قرآن و اهل بيت(عليهم السلام) را تا روز رستاخيز وسيلة هدايت معرفي ميكند، تا زماني كه هر دو در كنار حوض كوثر به وي برسند، بايد هر دو از خلاف و اشتباه مصون باشند، زيرا امكان ندارد افرادي كه وسيلة هدايت بشر تا روز رستاخيز هستند، خطا و اشتباهي مرتكب شوند.
2. آية تطهير كه دربارة اهل بيت(عليهم السلام) سخن ميگويد، يادآور ميشود كه ارادة تكويني و قطعي خدا بر اين تعلق گرفته است كه آنان را از هر نوع پليدي پاك گرداند.
در بخشهاي گذشته به اين مسأله اشاره شد كه ارادة تطهير و پاك گردانيدن اهل بيت(عليهم السلام) به دو معنا ميتواند تفسير شود:
1. ارادة تشريعي و قانوني، به اين معنا كه خدا قانوناً ميخواهد آنان از پليديها دور شوند.
2. ارادة تكويني، به اين معنا كه تطهير و پاكي با وجود آنان درآميخته و با جان و روان آنان عجين شده است.
اراده به معناي نخست، اختصاص به اهل بيت(عليهم السلام) ندارد بلكه متعلق به همة انسانهاست؛ زيرا در مقام تشريع، خدا ميخواهد همة انسانها به راه راست بروند و از آن منحرف نشوند، در حالي كه در اين آيه، خطاب خاصّي در مورد اهل بيت پيامبر(ص) وارد شده و فرموده است: «إِنّما يُريدُ اللّه لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجسَ أَهل البَيْتِ وَيُطَهِّركُمْ تَطهيراً».
طبعاً اين اراده، ارادة ويژهاي است؛ زيرا در غير اين صورت، اراده گسترده خواهد بود كه برهمگان تعلق گرفته است. از اين جهت بايد بگوييم كه مقصود، اراده تكويني و آفرينشي است كه عوامل پاكي در وجود آنان تعبيه شده، ولي در عين حال قدرت انجام گناه را از آنان سلب نكرده است.مرحوم مفيد، براي تشريح معناي عصمت و اين كه عصمت قدرت انجام گناه را از انسان سلب ميكند، با ذكر يك مثال چنين آورده است: انساني در حال غرق شدن است، طنابي را به سوي او پرتاب ميكنند تا به آن چنگ بزند و ديگران او را از آب بيرون كشند. او در اين حال بين نجات و غرق مخير است، ولي فرد عاقل به آن چنگ ميزند و خود را از غرق شدن نجات ميدهد.دلائل بر عصمت امامان دوازدهگانه فراوان است كه براي اختصار از ذكر آنها خودداري ميگردد.
منبع:
[1] . فاطر/15.
[2] . گلشن راز، شيخ محمود شبستري، ص 41، تحت عنوان تمثيل.
سايت آيت الله العظمي سبحاني