چگونگي برخورد با والدين در سيره حضرت زهرا سلام الله عليها
فاطمه(س) پدري يگانه همچون پيامبر(ص) و مادري مهربان و با عظمت همچون خديجه(س) بهره مند بود. دوره درك مادر براي ايشان بسيار كوتاه بود و در حدودپنج سالگي مادر خود را از دست داد؛ با اين حال تا سال ها پس از رحلت مادر، از فضائل او ياد مي كرد. او هنگامي كه مادر را از دست داد، با بي تابي از پدر پرسيد: جايگاه مادرم كجاست؟ جبرئيل بر پيامبر خدا نازل شد و سلام الهي را به فاطمه (س) ابلاغ كرد، سپس از جايگاه بهشتي خديجه خبر داد. با شنيدن اين خبر فاطمه(س) آرام گرفت و فرمود:
ان الله هو السلام و منه السلام و اليه السلام.
خداوند خود، سلام است و سلام از او و به سوي اوست.[1]
تأكيد بر رعايت حرمت مادر
حضرت زهرا سلام الله عليها جايگاه مادران را بس والا مي دانست و خدمت به آنان را لازمه رسيدن به بهشت و مي فرمود: «ملازم پاي مادر باش كه بهشت زير پاي اوست».[2]
به نظر ميرسد منظور از عبارت: ملازم پاي مادر بودن، اوج خضوع و كرنش در برابر او باشد كه مطلوب خداوند و راه رسيدن به بهشت است.
اظهار محبت و ايثار نسبت به والدين
رفتار فاطمه و پيامبر خدا بسيار صميمي بود. اين امر ناشي از آن بود كه اين محبت، ريشهاي الهي و توحيدي داشت و عين محبت به ذات باري تعالي بود. فاطمه پدر خويش را، فرستاده بزرگ الهي و محبوب ترين بنده خداوند مي ديد و پيامبر (ص) نيز از فاطمه(س) بوي بهشت را استشمام مي كرد[3] و او را در ميان دخترانش بهترين معرفي مي كرد.[4] از اين رو، وقتي فاطمه (س) نزد پيامبر(ص) مي رفت، آن حضرت دست و سر او را مي بوسيد و او را به جاي خود مي نشاند.[5]
اين محبت قلبي و متقابل محدود به يك يا چند بار نبود بلكه گزارشها حكايت از آن دارد كه بارها و در زمان هاي گوناگون در رفتار اين پدر و فرزند ديده شده است. فاطمه (س) به هيچ وجه طاقت ناراحتي و حزن پدر را نداشت. در اين باره نقل شده است: در زمان حضور پيامبر در مكه و پيش از هجرت ايشان به مدينه مشركان در يك اقدام زشت هنگام نماز، فضولات شكم گوسفند را بر دوش پيامبر ريختند، فاطمه سلام الله عليها با وجود سن اندك به پاك كردن آن ةا از دوش پدر و ملامت مشركان پرداخت و ابوطالب را از اين ماجرا با خبر ساخت.[6] كه در يك صبحگاه، فاطمه(س) پدر را گريان و ناراحت ديد و وقتي سبب را پرسيد، پيامبر(ص) از ذكر علت ناراحتي اش خودداري كرد. در اين هنگام فاطمه(س) به پدر عرض كرد: «تا علت ناراحتي را نگويي، از خوردن و آشاميدن پرهيز مي كنم.» پيامبر(ص) به ناچار خبر به شهادت رسيدن حسين(ع) را – كه از جبرئيل شنيده بود – بازگو كرد؛ اين در حالي بود كه هنوز حسين(ع) به دنيا نيامده بود![7]
شدت محبت فاطمه (س) به پيامبر(ص) به حدي بود كه پس از رحلت آن حضرت، هنگامي كه پيراهن پدر را بوييد، بيهوش شد. از اين رو علي(ع) آن پيراهن را مخفي كرد.[8] همچنين وقتي بلال، به درخواست فاطمه(س) پس از مدت ها سكوت، بعد از رحلت رسول خدا(ص) اذان گفت و به فراز «اشهد أن محمداً رسول ا…» رسيد، فاطمه (س) ناله اي سر داد و بيهوش شد و بلال نيز اذانش را قطع كرد.[9]
او پس از رحلت رسول خدا (ص) درفراق او، آن قدر گريست كه به عنوان يكي از «بكائين» شناخته شد.[10]
شيوه رفتار با همسر
معيار در گزينش همسر : معنويت و فضايل اخلاقي
ازدواج آغازي براي يك زندگي مشترك و مقدمهاي براي تشكيل كانون گرم خانواده است. اگر ملاك زوجين در انتخاب همسر آينده شان، صفات نيك و پسنديده اخلاقي و اموري چون پاكي، طهارت معنوي و امثال آن باشد، آنان زندگي استوار تشكيل خواهند داد. ازدواج اميرمومنان و صديقه طاهره سلام الله عليها بر اساس چنين معيارهايي شكل گرفت. وقتي رسول خدا(ص) خواستگاري علي را مطرح كرد و فضايل و سابقه اسلام او را ياد آور شد فاطمه سكوتي معنا دار و آميخته با رضايت و حجب و حيا كرد؛ به گونه اي كه پيامبر (ص) رضايت فاطمه را استنباط كرد و فرمود «ا… اكبر! سكوتها اقرارها» [11] رضايت فاطمه بعدها با اظهار رضايت صريح به همسري با علي بروز يافت زيرا زماني كه پيامبر خدا فضائل اميرمومنان را بر مي شمارد، فاطمه سلام الله عليها عرض كرد:
به پروردگاري خداوند و نبوت تو اي پدر و همسري و ولايت پسر عمويم علي راضي و خشنودم.[12]
پس از مراسم ازدواج و در اولين روز از زندگي مشتركشان وقتي رسول خدا (ص) از فاطمه پرسيد همسرت را چگونه يافتي؟ ايشان پاسخ داد: «بهترين شوهر »[13] و اين در حالي بود كه امير المومنين (ع) به لحاظ فضايل معنوي ثروتمندترين و به لحاظ مالي در رديف فقيرترين افراد قرارداشت.
دوران عقد
امير مومنان و صديقه طاهره سلام الله عليهما مدتي را در عقد به سر برده و سپس ازودواج كردند. عقد حضرت فاطمه زهرا(س) و اميرالمومنين(ع) در اواخر ماه صفر سال دوم هجري[14] و ازدواج آنان در آغاز ذي الحجه سال سوم هجري[15] رخ داده است. به اين ترتيب حضرت زهرا (س) حدود ۹ ماه، دوران عقد را تجربه كرده است. برخي معتقدند فاطمه خواستگاران زيادي داشت و از سويي سن او نيز كم بود از اين رو رسول خدا(ص) با تسريع در عقد، پاسخ عملي منفي به ديگر خواستگاران داد اما ازدواج آنان را به تاخير انداخت تا صديقه طاهره سلام الله عليها از لحاظ جسمي بيشتر رشد نمايد.[16]
مهريه كم و مراسمي ساده
بيشترين مبلغي كه درباره مقدار مهريه آن حضرت نقل شده، پانصد درهم است.[17] بر اساس برخي روايات، اميرالمومنين (ع) زره خود را در قبال دريافت ۴۰۰ درهم به وديعه نهاد تا بتواند لوازم اوليه زندگي را تهيه كند. در همين روايت ، اين مبلغ همان مهريه فاطمه (س) برشمرده شده [18]و اين بدان مفهوم است كه مهريه برترين زن هستي، در حد قيمت يك زره بوده است.
گزارشهايي كه از پيامبر خدا به دست ما رسيده است حكايت از آن دارد كه بهترين زنان امت پيامبر كساني هستند كه مهريه اندكي دارند [19] و پيامبر خدا نيز قبل از هر كس ديگر اين سنت را در حق دختر خويش اجرا كرد.
با توجه به مطلب فوق بايد گفت: اگر پرخرج بودن مراسم ازدواج ، تاثيري بر دوام بهترين زوج هستي؛ يعني فاطمه (س) و علي (ع) بودند.
در اين مراسم نوراني و روحاني، زنان مهاجر و انصار حجله ساده اي براي عروس و داماد فراهم كردند و عروس را زينت دادند. رسول خدا(ص) نيز بلال را مامور كرد تا گوسفندي را ذبح و مقدار اندكي نان تهيه كند. سپس به اعجاز نبوي ، تمام مهاجران و انصار كه در مسجد حضور داشتند ، گروه گروه از آن غذا خوردند و سير شدند سپس همسران رسول خدا و همسايگان از آن خوردند و سير شدند بدون آنكه چيزي از غذا كاسته شود.[20]
تحميل نكردن خواستهها بر همسر
صديقه طاهره سلام الله عليها هيچگاه خواستههايش را بر همسرش تحميل نكرد و روزگار را با ايثار نسبت به همسر و فرزندان خود ميگذراند. روزي اميرمومنان از او پرسيد: آيا چيزي براي خوردن در خانه هست؟ و ايشان پاسخ داد سه روز است كه چيزي نداريم. اميرمومنان پرسيد پس چرا به من خبر ندادي؟ و صديقه طاهره سلام الله عليها پاسخ داد: پدرم مرا نهي كرده كه از تو چيزي طلب كنم.[21]
اظهار محبت به همسر
در نظام خانواده، محبت ركن اصلي است و زنان كانون اين محبت هستند و فاطمه(س) ايفا كننده چنين نقشي در خانواده امير المومنين (ع) بود. او بهترين مردان را خوش برخوردترين آنان نسبت به همسرانشان مي دانست[22] و خود نيز نيكو ترين رفتار را نسبت به همسرش ابراز مي داشت . هنگامي كه او علي را محزون و گريان مي يافت با نگراني مي گفت :« خداوند چشمانت را گريان نسازد »[23]
از سوي ديگر فاطمه نيز، وقتي اميرمومنان از سوي پيامبر به سريه يا ماموريتي اعزام ميشد چشمانش از دوري همسر به خاطر علاقه به او گريان ميشد.[24]
انجام امور خانه و ايجاد كانون گرم براي همسر و فرزندان
اميرمومنان در اين باره ، همسرش را اينگونه معرفي ميكند:
فاطمه با من زندگي مي كرد در حالي كه محبوب ترين افراد خاندان پيامبر نزد آن حضرت بود. او آن قدر با مشك آب كشيد كه اثر آن بر سينهاش ماند و آن قدر با سنگ آسيا آرد تهيه كرد تا دستانش پينه زد. او خانه را جارو ميزد به گونهاي كه لباسش غبار آلود مي شد و براي تهيه غذا، آتش زير ديگ را روشن مي كرد تا جايي كه لباسش كثيف مي شد و از اين بابت در زحمت بسيار بود ...[25]
علي(ع) نيز به عنوان همسري قدر شناس در حد توان، تلاش مي كرد تا از سختي كارهاي منزل بكاهد و فاطمه(س) را در حد توان ياري دهد . روزي پيامبر (ص) وارد خانه فاطمه (س) شد و او و علي را مشغول تهيه آرد ديد و پرسيد : كدام يك خسته تر هستيد؟ علي (ع) عرض كرد: فاطمه. رسول خدا به جاي فاطمه به همراه علي مشغول آسياب كردن شد.[26]
يكي از عوامل قوام، دوام و گرمي خانواده، قانع بودن زن نسبت به وضعيت مالي و اقتصادي خانواده و عدم تحميل هزينه بيش از توان همسر بر اوست. پيامبر اكرم (ص) اين اصل اخلاقي را به دخترش فاطمه(س) تعليم داده بود ؛ از اين رو با وجود دشواري معيشت، از علي(ع) درخواستي نمي كرد كه بيش از توان او باشد يا او را به تكلّف بيندازد. بر اساس گزارش هاي تاريخي اثاثيه خانه فاطمه (س) در آغاز زندگي مشتركش با علي (ع) عبارت بود از: پوست گوسفند به عنوان فرش خانه، بالشي از ليف خرما، يك كوزه، چوبي آويخته براي پهن كردن لباس و اتاقي كه كف آن با ماسه نرم فرش شده بود.[27]
در ادامه زندگي نيز روح زهد و ساده زيستي بر زندگي فاطمه (س) حاكم بود. اميرالمومنين(ع) خود در توصيف وضع زندگي شان پس از ازدواج با فاطمه(س) مي فرمايد:
من با فاطمه – دختر رسول خدا – ازدواج كردم در حالي كه زيراندازي جز يك پوست گوسفند نداشتيم كه شب ها روي آن مي خوابيديم و روزها شتر خود را روي آن علف مي داديم.28]
شيوه رفتار با فرزندان
خانواده كوچكترين واحد تشكيل دهنده يك جامعه است. هرچه كانون اين واحد گرم و مستحكم تر باشد جامعهاي استوارتر و موفق تر خواهد بود. وجود فرزنداني سالم و صالح د ركانون خانواده باعث، گرمي و رونق بيشتر آن مي شود. خداوند به اميرمومنان و حضرت فاطمه (س) چهار فرزند عنايت فرمود؛ دو فرزند پسر (حسن و حسين (ع)) كه نوادگان رسول خدا (ص) و سرور جوانان اهل بهشت بودند و دو دختر ( زينب و ام كلثوم ). شيوه رفتاري صديقه طاهره (س) با فرزندانش براي تمامي مادران در طول تاريخ الگويي شايسته است. در سيره فرزند داري حضرت فاطمه (س) تربيت معنوي و طهارت اخلاقي فرزندان، هدف اصلي بود و البته تامين نياز هاي عاطفي و جسماني آنها نيز از لوازم نيل به اين هدف به شمار مي آمد.
تعليم و تربيت معنوي فرزندان در سيره حضرت زهرا
فاطمه (س) در مكتب رسول خدا (ص) پرورش يافته بود و فرزندانش را نيز بر اساس تعاليم نبوي تربيت مي كرد. براي نمونه امام حسين(ع) در روز عاشورا، دعايي را به فرزندش امام سجاد(ع) تعليم داد كه آن را از مادرش فاطمه (س)، او از رسول خدا(ص) و او نيز از جبرئيل فرا گرفته بود. اين دعا براي قرائت به هنگام غم و اندوه و حوادث مهم بود.[29]
صديقه طاهره (س) بر اساس عمل به آيه شريفه «يا ايها الذين آمنوا قوا انفسكم و اهليكم نارا وقودها الناس و الحجاره» اي كساني كه ايمان آوردهايد خود و خانواده خويش را از آتشي كه هيزم آن، انسانها و سنگها است نگهداريد(تحريم 6) و نيز آيه «و امر اهلك بالصلاة و اصطبر عليها » خانواده خود را به نماز دستور بده و بر آن مداومت داشته باش(طه132) اهتمامي خاص به مسائل معنوي فرزندان خود داشت و در اين مسير به انجام واجبات آنان بسنده نمي كرد و در حد طاقت و توانشان، آنان را به انجام مستحبات ترغيب مي كرد. از اين رو در آستانه شب ۲۳ ماه رمضان – كه احتمال شب قدر بودن آن بسيار است – فرزندان را با ترغيب به خواب در روز و با تهيه قدري غذا، براي احياي آن شب آماده مي كرد.[30]
برآوردن نياز هاي عاطفي فرزندان
كودكان از لحاظ عاطفي به شدت نيازمند بازيهاي كودكانه والدين با آنان هستند. فاطمه (س) نيز در كنار تلاش براي تربيت معنوي فرزندان، از نياز هاي عاطفي آنان غافل نبود. او فرزندش حسن(ع) را در كودكي به بازي مي آورد و همراه او چنين مي خواند :
اِشبَه اباكَ يا حسن واخلَع عن الحقِّ الرَّسَن
اي حسن شبيه پدرت باش و ريسمان اسارت را از گردن حق بردار
و اعبُد الهاً ذا المِنَن ولا توالِ ذا الاِحَن
و خداي صاحب نعمت ها را پرستش كن و آن را كه داراي كينه است دوست مدار.[31]
دقت به نياز هاي جسمي فرزندان
حضرت فاطمه (س) به نياز هاي جسمي و عاطفي فرزندانش به طور همزمان توجه داشت و براي سلامتي فرزندانش، از دادن صدقه غافل نبود؛ از اين رو پس از ولادت امام حسن و حسين (ع) بنا به توصيه رسول خدا (ص) موي سرشان را تراشيد و به وزن آن نقره صدقه داد. رسول خدا (ص) نيز براي آن دو، گوسفند عقيقه كرد . [32]
نمونه ديگر از تلاش حضرت فاطمه(س) براي رفع نياز هاي جسمي فرزندان آن است كه روزي بلال از مقابل خانه فاطمه (س) مي گذشت و آن حضرت را در حال آسياب كردن مشاهده كرد؛ در حالي كه فرزندش نيز گريه و بي تابي مي كرد. بلال براي كمك به فاطمه (س) از او خواست كه يكي از دو كار ( آسياب كردن يا آرام كردن كودك) را انجام دهد و فاطمه (س) به كار ديگر بپردازد. فاطمه (س) آسياب كردن را به بلال سپرد و فرمود:« من براي آرام كردن فرزندم مناسب ترم».[33]
علاوه بر اين نمونههاي ديگري نيز وجود دارد كه حكايت از تلاش خستگي ناپذير صديقه طاهره سلام الله عليها در محيط خانه براي تامين آسايش همسر و فرزندانش با كارهايي چون: پختن نان، جارو كردن منزل، آب آوردن، پختن غذا و ... دارد كه در منابع سيره و تاريخ به آنها اشاره شده است.
پي نوشت: ------------------------------------------
[1] . قال سمعت أبا عبد الله جعفر بن محمد (عليهما السلام) يقول لما توفيت خديجة (رضي الله عنها) جعلت فاطمة (صلوات الله عليها) تلوذ برسول الله (صلى الله عليه و آله) و تدور حوله، و تقول يا أبت، أين أمي قال فنزل جبرئيل (عليه السلام) فقال له ربك يأمرك أن تقرئ فاطمة السلام، و تقول لها إن أمك في بيت من قصب، كعابه من ذهب، و عمده ياقوت أحمر، بين آسية و مريم بنت عمران، فقالت فاطمة (عليها السلام) إن الله هو السلام، و منه السلام، و إليه السلام (شيخ طوسي، الامالي، (قم، دار الثقافة، 1414ق) ص175؛ و نيز ر.ك: قطب راوندي، الخرائج و الجرائح، (قم، موسسه امام مهدي، 1409ق) ج2، ص529)
[2] . الزم رجلها فان الجنة تحت اقدامها (متقي هندي، كنز العمال، (بيروت، موسسه الرساله، 1409ق) ج16، ص462)
[3] . شيخ صدوق در اين باره به نقل از پيامبر خدا مي نويسد: ... فانا اشم منها رائحة الجنة (علل الشرايع، (نجف اشرف، منشورات مكتبة الحيدريه، 1385ق) ج1، ص183؛ طبري، دلائل الامامه، (قم، موسسه البعثة، 1413ق) ص146).
[4] . قد روي البزار في مسنده من طريق عائشة رضي الله تعالى عنها أن النبي صلى الله عليه وسلم قال لفاطمة هي خير بناتي لأنها أصيبت في (حلبي، السيرة الحلبية، (بيروت، دار المعرفة، 1400ق) ج2، ص454)
[5] . عايشه ايشان را شبيهترين مردم در سخن گفتن به پيامبر خدا دانسته و در ادامه ميگويد: انت إذا دخلت عليه رحب بها ، وقبل يديها ، وأجلسها في مجلسه ، فإذا دخل عليها قامت إليه فرحبت به ، وقبلت يديه ... (شيخ طوسي، الامالي، (قم، موسسه بعثة، 1414ق) ص400؛ ابن اشعث سجستاني، سنن ابي داود (بيروت، دار الفكر،1410ق) ج2، ص522).
[6] . عبد الله بن مسعود قال كنا مع رسول الله صلى الله عليه وسلم في المسجد الحرام ورفقة من المشركين من قريش ونبي الله صلى الله عليه وسلم يصلى وقد نحر قبل ذلك جزور وقد بقى فرثه ( 1 ) وقذره فقال أبو جهل ألا رجل يقوم إلى هذا القذر يلقيه على محمد ونبي الله صلى الله عليه وسلم ساجد إذ انبعث أشقاها فقام فألقاها عليه قال عبد الله فهبنا أن نلقيه عنه حتى جاءت فاطمة رضي الله عنها فألقته عنه ... (ابن سيد الناس، عيون الاثر، (بيروت، موسسه عز الدين للطباعة و النشر، 1406) ج1، ص136).
[7] . عن المعلي بن خنيس ، قال : كان رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) أصبح صباحا فرأته فاطمة باكيا حزينا ، فقالت : مالك يا رسول الله ، فأبي ان يخبرها ، فقالت : لا آكل ولا اشرب حتى تخبرني ، فقال : ان جبرئيل ( عليه السلام ) أتاني بالتربة التي يقتل عليها غلام لم يحمل به بعد ، ولم تكن تحمل بالحسين ( عليه السلام ) ، وهذه تربته (ابن قولويه قمي، كامل الزيارات، (قم، موسسه نشر اسلامي، 1417ق) ص132)
[8] . عن علي ( عليه السلام ) قال : غسلت النبي ( صلى الله عليه وآله ) في قميصه ، فكانت فاطمة تقول : أرني القميص فإذا شمته غشي عليها ، فلما رأيت ذلك غيبته (مجلسي، بحار الانوار، (بيروت، موسسه الوفاء، 1403ق) ج43، ص157.
[9] . وروي أنه " لما قبض النبي صلى الله عليه وآله امتنع بلال من الاذان وقال : لا أؤذن لاحد بعد رسول الله صلى الله عليه وآله ، وإن فاطمة عليها السلام قالت ذات يوم : إني أشتهي أن أسمع صوت مؤذن أبي عليه السلام بالاذان فبلغ ذلك بلالا فأخذ في الاذان ، فلما قال : " الله أكبر ، الله أكبر " ذكرت أباها عليه السلام وأيامه فلم تتمالك من البكاء ، فلما بلغ إلى قوله : " أشهد أن محمدا رسول الله " شهقت فاطمة عليها السلام شهقة وسقطت لوجهها وغشي عليها ، فقال الناس لبلال : أمسك يا بلال فقد فارقت ابنة رسول الله صلى الله عليه وآله الدنيا وظنوا أنها قد ماتت فقطع أذانه ولم يتمه ، فأفاقت فاطمة عليها السلام وسألته أن يتم الاذان فلم يفعل ، وقال لها : يا سيدة النسوان إني أخشى عليك مما تنزلينه بنفسك إذا سمعت صوتي بالاذان فأعفته عن ذلك (شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، (قم، موسسه نشر اسلامي، چ2، بيتا) ج1، ص298؛ مجلسي، بحار الانوار، ج43، ص157)
[10] . ترجمه فارسي واژه بكاء عبارت است از: كسي كه اهل گريه بسيار است. در ميان انسانها چند تن به گريه بسيار مشهور بودند در اين باره در روايات آمده است: «ورأس البكائين ثمانية : آدم ، ونوح ، ويعقوب ، ويوسف ، وشعيب ، وداود وفاطمة ، وزين العابدين ( عليهم السلام ) ، قال الصادق : أما فاطمة فبكت على رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) حتى تأذى بها أهل المدينة فقالوا لها : قد آذيتينا بكثرة بكائك ، إما أن تبكي بالليل وإما أن تبكي بالنهار ، فكانت تخرج إلى مقابر الشهداء فتبكي» (شيخ صدوق، الخصال،(قم، جامعه مدرسين، 1403ق) ص273).
[11] . عَنِ الضَّحَّاكِ بْنِ مُزَاحِمٍ، قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) يَقُولُ: أَتَانِي أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ فَقَالا: لَوْ أَتَيْتَ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَذَكَرْتَ لَهُ فَاطِمَةَ، قَالَ: فَأَتَيْتُهُ، فَلَمَّا رَآنِي رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ) ضَحِكَ، ثُمَّ قَالَ: مَا جَاءَ بِكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ وَ مَا حَاجَتُكَ قَالَ: فَذَكَرْتُ لَهُ قَرَابَتِي وَ قِدَمِي فِي الْإِسْلَامِ وَ نُصْرَتِي لَهُ وَ جِهَادِي، فَقَالَ: يَا عَلِيُّ، صَدَقْتَ، فَأَنْتَ أَفْضَلُ مِمَّا تَذْكُرُ. فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَاطِمَةَ تُزَوِّجُنِيهَا فَقَالَ: يَا عَلِيُّ، إِنَّهُ قَدْ ذَكَرَهَا قَبْلَكَ رِجَالٌ، فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لَهَا، فَرَأَيْتُ الْكَرَاهَةَ فِي وَجْهِهَا، وَ لَكِنْ عَلَى رِسْلِكَ حَتَّى أَخْرُجَ إِلَيْكَ، فَدَخَلَ عَلَيْهَا فَقَامَتْ إِلَيْهِ، فَأَخَذَتْ رِدَاءَهُ وَ نَزَعَتْ نَعْلَيْهِ، وَ أَتَتْهُ بِالْوَضُوءِ، فَوَضَّأَتْهُ بِيَدِهَا وَ غَسَلَتْ رِجْلَيْهِ، ثُمَّ قَعَدَتْ، فَقَالَ لَهَا: يَا فَاطِمَةُ. فَقَالَتْ: لَبَّيْكَ، حَاجَتَكَ، يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ مَنْ قَدْ عَرَفْتَ قَرَابَتَهُ وَ فَضْلَهُ وَ إِسْلَامَهُ، وَ إِنِّي قَدْ سَأَلْتُ رَبِّي أَنْ يُزَوِّجَكِ خَيْرَ خَلْقِهِ وَ أَحَبَّهُمْ إِلَيْهِ، وَ قَدْ ذَكَرَ مِنْ أَمْرِكِ شَيْئاً فَمَا تَرَيْنَ فَسَكَتَتْ وَ لَمْ تُوَلِّ وَجْهَهَا وَ لَمْ يَرَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) كَرَاهَةً، فَقَامَ وَ هُوَ يَقُولُ: اللَّهُ أَكْبَرُ، سُكُوتُهَا إِقْرَارُهَا، فَأَتَاهُ جَبْرَئِيلُ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ، زَوِّجْهَا عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ، فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ رَضِيَهَا لَهُ وَ رَضِيَهُ لَهَا. قَالَ عَلِيٌّ: فَزَوَّجَنِي رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ)، ثُمَّ أَتَانِي فَأَخَذَ بِيَدِي فَقَالَ: قُمْ بِسْمِ اللَّهِ وَ قُلْ:" عَلَى بَرَكَةِ اللَّهِ، وَ ما شاءَ اللَّهُ، لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ ثُمَّ جَاءَنِي حِينَ أَقْعَدَنِي عِنْدَهَا (عَلَيْهَا السَّلَامُ)، ثُمَّ قَالَ:" اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا أَحَبُّ خَلْقِكَ إِلَيَّ فَأَحِبَّهُمَا، وَ بَارِكْ فِي ذُرِّيَّتِهِمَا، وَ اجْعَلْ عَلَيْهِمَا مِنْكَ حَافِظاً، وَ إِنِّي أُعِيذُهُمَا وَ ذُرِّيَّتَهُمَا بِكَ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ. (شيخ طوسي، الأمالي، (قم، دار الثقافة، 1414ق) ص40ٰ؛ مجلسي، بحار الانوار، (بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق، چ دوم) ج43، ص93)
[12] . از سلمان فارسي در روايتي طولاني نقل شده : كُنْتُ وَاقِفاً بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ أَسْكُبُ الْمَاءَ عَلَى يَدَيْهِ، إِذْ دَخَلَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا السَّلَامُ وَ هِيَ تَبْكِي فَوَضَعَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ يَدَهُ عَلَى رَأْسِهَا، وَ قَالَ: مَا يُبْكِيكِ؟ لَا أَبْكَى اللَّهُ عَيْنَكِ يَا حُورِيَّةُ. قَالَتْ: مَرَرْتُ عَلَى مَلَإٍ مِنْ نِسَاءِ قُرَيْشٍ وَ هُنَّ مُخَضَّبَاتٌ، فَلَمَّا نَظَرْنَ إِلَيَّ وَقَعْنَ فِيَّ، وَ فِي ابْنِ عَمِّي. قَالَ: فَمَا سَمِعْتِ مِنْهُمْ؟ قَالَتْ: قُلْنَ: عَزَّ عَلَى مُحَمَّدٍ أَنْ يُزَوِّجَ ابْنَتَهُ بِرَجُلٍ، إِلَّا فَقِيرَ قُرَيْشٍ، وَ أَقَلَّهُمْ مَالًا فَقَالَ لَهَا: يَا بُنَيَّةِ، مَا زَوَّجْتُكِ بَلْ زَوَّجَكِ، اللَّهُ تَعَالَى .... فَقَامَتْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا السَّلَامُ وَ هِيَ تَقُولُ: رَضِيتُ بِاللَّهِ رَبّاً، وَ بِكَ يَا أَبَتَاهْ نَبِيّاً، وَ بِابْنِ عَمِّي عَلِيٍّ بَعْلًا، وَ وَلِيّا (ابن شاذان قمي، الروضة في فضائل أمير المؤمنين علي بن أبي طالب ع ، (قم، مكتبة الامين، 1423ق) ص71-73)
[13] . ... فَسَأَلَ عَلِيّاً كَيْفَ وَجَدْتَ أَهْلَكَ قَالَ نِعْمَ الْعَوْنُ عَلَى طَاعَةِ اللَّهِ وَ سَأَلَ فَاطِمَةَ فَقَالَتْ خَيْرَ بَعْلٍ فَقَالَ اللَّهُمَّ اجْمَعْ شَمْلَهُمَا وَ أَلِّفْ بَيْنَ قُلُوبِهِمَا وَ اجْعَلْهُمَا وَ ذُرِّيَّتَهُمَا مِنْ وَرَثَةِ جَنَّةِ النَّعِيم ... (ابن شهرآشوب، مناقب آل ابي طالب، (قم، انتشارات علامه، 1379ش) ج3، ص356؛ مجلسي، بحار الانوار، ج43، ص117).
[14] . طبري، تاريخ الامم و الملوك، (بيروت، دار التراث، 1387ق) ج2، ص410.
[15] . طبري، تاريخ الامم و الملوك، (بيروت، دار التراث، 1387ق) ج2، ص485-486.
[16] . محمد هادي يوسفي غروي، موسوعه التاريخ الاسلامي (قم، مجمع انديشه اسلامي، 1417ق)، ج2، ص99.
[17] . وَ رُوِيَ أَنَّ مَهْرَ فَاطِمَةَ ع خَمْسُمِائَةِ دِرْهَم (فتال نيشابوري، روضه الواعظين (قم، رضي، 1375ش)، ج1، ص148.
[18] . عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ خَطَبْتُ فَاطِمَةَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَتْ لِي مَوْلَاةٌ لِي هَلْ عَلِمْتَ أَنَّ فَاطِمَةَ قَدْ خُطِبَتْ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص قُلْتُ لَا قَالَتْ فَقَدْ خُطِبَتْ فَمَا يَمْنَعُكَ أَنْ تَأْتِيَ رَسُولَ اللَّهِ فَيُزَوِّجُكَ فَقُلْتُ وَ عِنْدِي شَيْءٌ أَتَزَوَّجُ بِهِ قَالَتْ إِنَّكَ إِنْ جِئْتَ رَسُولَ اللَّهِ ص زَوَّجَكَ فَوَ اللَّهِ مَا زَالَتْ تُرْجِينِي حَتَّى دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ كَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص جَلَالَةٌ وَ هَيْبَةٌ فَلَمَّا قَعَدْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ أَفْحَمْتُ فَوَ اللَّهِ مَا اسْتَطَعْتُ أَنْ أَتَكَلَّمَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا جَاءَ بِكَ أَ لَكَ حَاجَةٌ فَسَكَتُّ فَقَالَ لَعَلَّكَ جِئْتَ تَخْطُبُ فَاطِمَةَ فَقُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ وَ هَلْ عِنْدَكَ مِنْ شَيْءٍ فَتَسْتَحِلُّهَا بِهِ فَقُلْتُ لَا وَ اللَّهِ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ مَا فَعَلَتْ دِرْعٌ سَلَّحْتُكَهَا فَوَ الَّذِي نَفْسُ عَلِيٍّ بِيَدِهِ إِنَّهَا لَحُطَمِيَّةٌ مَا ثَمَنُهَا إِلَّا أَرْبَعُمِائَةِ دِرْهَمٍ فَقُلْتُ عِنْدِي فَقَالَ قَدْ زَوَّجْتُكَهَا فَابْعَثْ إِلَيْهَا بِهَا فَاسْتَحِلَّهَا بِهَا فَإِنَّهَا كَانَتْ لَصَدَاقَ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ ص (اربلي، كشف الغمة، (تبريز، انتشارات بني هاشم، 1381ش) ج1، ص348).
[19] . َ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَفْضَلُ نِسَاءِ أُمَّتِي أَصْبَحُهُنَّ وَجْهاً وَ أَقَلُّهُنَّ مَهْرا (كليني، كافي(تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1407ق) ج5، ص324).
[20] . اربلي، كشف الغمة، (تبريز، انتشارات بنيهاشم، 1381ش) ج1، ص380-383.
[21] ... فقال لها يوما: يا فاطمة هل عندك شيء قالت: لا و الذي عظم حقك- ما كان عندنا منذ ثلاثة أيام شيء نقريك به- قال أ فلا أخبرتني قالت: كان رسول الله ص نهاني أن أسألك شيئا- فقال: لا تسألي ابن عمك شيئا- إن جاءك بشيء عفو و إلا فلا تسأليه ... (عياشي ، تفسير عياشي، (تهران، مطبعة العلميه، 1380ق) ج1، ص171)
[22] . عن فاطمه , أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) قَالَ: خِيَارُكُمْ أَلْيَنُكُمْ مَنَاكِبَ، وَ أَكْرَمُهُمْ لِنِسَائِهِمْ (طبري, دلائل الامامه, (قم، بعثت، 1413ق)ص76).
[23] . عَنْ أَنَسٍ قَالَ لَمَّا كَانَ يَوْمَ الْمُبَاهَلَةِ آخَى النَّبِيُّ ص بَيْنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ عَلِيٌّ وَاقِفٌ يَرَاهُ وَ يَعْرِفُ مَكَانَهُ وَ لَمْ يُؤَاخِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ أَحَدٍ فَانْصَرَفَ عَلِيٌّ بَاكِيَ الْعَيْنِ فَافْتَقَدَهُ النَّبِيُّ ص فَقَالَ مَا فَعَلَ أَبُو الْحَسَنِ قَالُوا انْصَرَفَ بَاكِيَ الْعَيْنِ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ يَا بِلَالُ اذْهَبْ فَائْتِنِي بِهِ فَمَضَى بِلَالٌ إِلَى عَلِيٍّ ع وَ قَدْ دَخَلَ مَنْزِلَهُ بَاكِيَ الْعَيْنِ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ مَا يُبْكِيكَ لَا أَبْكَى اللَّهُ عَيْنَيْكَ قَالَ يَا فَاطِمَةُ آخَى النَّبِيُّ ص بَيْنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ وَ أَنَا وَاقِفٌ يَرَانِي وَ يَعْرِفُ مَكَانِي وَ لَمْ يُؤَاخِ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَالَتْ ع لَا يَحْزُنُكَ اللَّهُ لَعَلَّهُ إِنَّمَا ادَّخَرَكَ لِنَفْسِهِ فَقَالَ بِلَالٌ يَا عَلِيُّ أَجِبِ النَّبِيَّ ع فَأَتَى عَلِيٌّ النَّبِيَّ ص فَقَالَ النَّبِيُّ ص مَا يُبْكِيكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ فَقَالَ وَاخَيْتَ بَيْنَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ أَنَا وَاقِفٌ تَرَانِي وَ تَعْرِفُ مَكَانِي وَ لَمْ تُؤَاخِ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَالَ إِنَّمَا ذَخَرْتُكَ لِنَفْسِي أَ لَا يَسُرُّكَ أَنْ تَكُونَ أَخَا نَبِيِّكَ قَالَ بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنَّى لِي بِذَلِكَ فَأَخَذَهُ بِيَدِهِ فَأَرْقَاهُ الْمِنْبَرَ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا مِنِّي وَ أَنَا مِنْهُ أَلَا إِنَّهُ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى أَلَا مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاه (اربلي, كشف الغمه, ج1, ص328)
[24] . ... فقال النَّبِيُّ ص مَنْ لِلْوَادِي فَقَامَ رَجُلٌ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ فَقَالَ أَنَا لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ فَدَفَعَ إِلَيْهِ الرَّايَةَ وَ مَضَى ثُمَّ عَادَ لِمِثْلِ مَا عَادَ صَاحِبُهُ الْأَوَّلُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَيْنَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَقَامَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقَالَ أَنَا ذَا يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ امْضِ إِلَى الْوَادِي قَالَ نَعَمْ وَ كَانَتْ لَهُ عِصَابَةٌ لَا يَتَعَصَّبُ بِهَا حَتَّى يَبْعَثَهُ النَّبِيُّ ع فِي وَجْهٍ شَدِيدٍ فَمَضَى إِلَى مَنْزِلِ فَاطِمَةَ ع فَالْتَمَسَ الْعِصَابَةَ مِنْهَا فَقَالَتْ أَيْنَ تُرِيدُ أَيْنَ بَعَثَكَ أَبِي قَالَ إِلَى وَادِي الرَّمْلِ فَبَكَتْ إِشْفَاقاً عَلَيْهِ فَدَخَلَ النَّبِيُّ ص وَ هِيَ عَلَى تِلْكَ الْحَالِ فَقَالَ لَهَا مَا لَكِ تَبْكِينَ أَ تَخَافِينَ أَنْ يُقْتَلَ بَعْلُكِ كَلَّا إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع لَا تَنْفَسْ عَلَيَّ بِالْجَنَّةِ يَا رَسُولَ اللَّهِ ثُمَّ خَرَجَ وَ مَعَهُ لِوَاءُ النَّبِيِّ ص ( شيخ مفيد، الارشاد (قم، كنگره شيخ مفيد، 1413ق)، ج1، ص115).
[25] . عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَالَ لِرَجُلٍ مِنْ بَنِي سَعْدٍ أَ لَا أُحَدِّثُكَ عَنِّي وَ عَنْ فَاطِمَةَ إِنَّهَا كَانَتْ عِنْدِي وَ كَانَتْ مِنْ أَحَبِّ أَهْلِهِ إِلَيْهِ إِنَّهَا اسْتَقَتْ بِالْقِرْبَةِ حَتَّى أَثَّرَ فِي صَدْرِهَا وَ طَحَنَتْ بِالرَّحَى حَتَّى مَجِلَتْ يَدُهَا وَ كَسَحَتِ الْبَيْتَ حَتَّى اغْبَرَّتْ ثِيَابُهَا وَ أَوْقَدَتِ النَّارَ تَحْتَ الْقِدْرِ حَتَّى دَكِنَتْ ثِيَابُهَا فَأَصَابَهَا مِنْ ذَلِكَ ضَرَرٌ شَدِيد (شيخ صدوق، علل الشرايع، (قم، كتابفروشي داوري، 1385ش) ج2، ص366)
[26] . وَ مِنْ فَضَائِلِهِ ع أَنَّهُ كَانَ هُوَ وَ فَاطِمَةُ ع فَدَخَلَ عَلَيْهِمَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ هُمَا يَطْحَنَانِ الْجَاوَرْسَ فَقَالَ النَّبِيُّ ص أَيُّكُمَا أَعْيَا فَقَالَ عَلِيٌّ ع فَاطِمَةُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ قُومِي يَا بُنَيَّةُ فَجَلَسَ النَّبِيُّ ص فِي مَوْضِعِهَا مَعَ عَلِيٍّ ع فَوَاسَاهُ فِي الطَّحْنِ لِلْحُب ( ابن شاذان قمي، الفضائل، (قم، انشارات رضي، 1363ش) ص112)
[27] . ... لما زوج رسول الله. ص. عليا فاطمة كان فيما جهزت به سرير مشروط و وسادة من أدم حشوها ليف و تور من أدم و قربة. قال: و جاؤوا ببطحاء فطرحوها في البيت (ابن سعد، الطبقات الكبري (بيروت، دار الكتب العلميه، 1410ق) ج8، ص19)
[28] . وَ قَالَ عَلِيٌّ ع لَقَدْ تَزَوَّجْتُ فَاطِمَةَ ع وَ مَا لِي وَ لَهَا فِرَاشٌ غَيْرُ جِلْدِ كَبْشٍ كُنَّا نَنَامُ عَلَيْهِ بِاللَّيْلِ وَ نَعْلِفُ عَلَيْهِ النَّاقَةَ بِالنَّهَارِ وَ مَا لِي خَادِمٌ غَيْرُهَا لقد تزوّجت فاطمة و ما لي و لها فراش غير جلد كبش، ننام عليه بالليل، و نعلف عليه الناضح بالنهار، و مالي و لها خادم غيرها. ( ابن سعد، الطبقات الكبري، ج8، ص18).
[29] . عَنْ زَيْنِ الْعَابِدِينَ ع قَالَ ضَمَّنِي وَالِدِي ع إِلَى صَدْرِهِ يَوْمَ قُتِلَ وَ الدِّمَاءُ تَغْلِي وَ هُوَ يَقُولُ يَا بُنَيَّ احْفَظْ عَنِّي دُعَاءً عَلَّمَتْنِيهِ فَاطِمَةُ ع وَ عَلَّمَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلَّمَهُ جَبْرَئِيلُ ع فِي الْحَاجَةِ وَ الْهَمِّ وَ الْغَمِّ وَ النَّازِلَةِ إِذَا نَزَلَتْ وَ الْأَمْرِ الْعَظِيمِ الْفَادِحِ قَالَ ادْعُ بِحَقِّ يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ وَ بِحَقِّ طه وَ الْقُرْآنِ الْعَظِيمِ يَا مَنْ يَقْدِرُ عَلَى حَوَائِجِ السَّائِلِينَ يَا مَنْ يَعْلَمُ مَا فِي الضَّمِيرِ يَا مُنَفِّسُ عَنِ الْمَكْرُوبِينَ يَا مُفَرِّجُ عَنِ الْمَغْمُومِينَ يَا رَاحِمَ الشَّيْخِ الْكَبِيرِ يَا رَازِقالطِّفْلِ الصَّغِيرِ يَا مَنْ لَا يَحْتَاجُ إِلَى التَّفْسِيرِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِي كَذَا وَ كَذَا (قطب راوندي، الدعوات، (قم، انتشارات مدرسه امام مهدي، 1407) ص54-55).
[30] . وَ كَانَتْ فَاطِمَةُ ع لَا تَدَعُ أَحَداً مِنْ أَهْلِهَا يَنَامُ تِلْكَ اللَّيْلَةَ وَ تُدَاوِيهِمْ بِقِلَّةِ الطَّعَامِ وَ تَتَأَهَّبُ لَهَا مِنَ النَّهَارِ وَ تَقُولُ مَحْرُومٌ مَنْ حُرِمَ خَيْرَهَا (تميمي مغربي، دعائم الاسلام،(قم، آل البيت، 1385) ج1، ص282)
[31] . ابن شهرآشوب، مناقب آل ابي طالب، (قم، انتشارات علامه، 1379ق) ج3، ص389.
[32] . أن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله عقّ عن الحسن و الحسين صلوات اللّه عليهما شاة شاة. (ابن حيون، شرح الاخبار، (قم، جامعه مدرسين، 1409ق)، ج3، ص90)
[33] . بَيْنَمَا النَّبِيُّ ص وَ النَّاسُ فِي الْمَسْجِدِ يَنْتَظِرُونَ بِلَالًا أَنْ يَأْتِيَ فَيُؤَذِّنَ إِذْ أَتَى بَعْدَ زَمَانٍ فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ ص مَا حَبَسَكَ يَا بِلَالُ فَقَالَ إِنِّي اجْتَزْتُ بِفَاطِمَةَ ع وَ هِيَ تَطْحَنُ وَاضِعَةً ابْنَهَا الْحَسَنَ عِنْدَ الرَّحَى وَ هِيَ تَبْكِي فَقُلْتُ لَهَا أَيُّمَا أَحَبُّ إِلَيْكِ إِنْ شِئْتِ كَفَيْتُكِ ابْنَكِ وَ إِنْ شِئْتِ كَفَيْتُكِ الرَّحَى فَقَالَتْ أَنَا أَرْفَقُ بِابْنِي فَأَخَذْتُ الرَّحَى فَطَحَنْتُ فَذَاكَ الَّذِي حَبَسَنِي فَقَالَ النَّبِيُّ ص رَحِمْتَهَا رَحِمَكَ اللَّه (مجلسي، بحار الانوار (بيروت، دار احياء التراث العربي، 1403ق)، ج43، ص76)