آيا حضرت ابراهيم(ع) با شكستن بتها، مرزهاي آزادي عقيده را جابجا نكرد؟

مي دانيم كه لزوما هر عقيده اي ناشي از تفكر صحيح و درست نيست منشا بسياري از عقايد، يك سلسله عادت ها و تقليدها و تعصبها است. عقيده به اين معنا نه تنها راه گشا نيست كه به عكس، نوعي انعقاد انديشه بحساب مي آيد يعني فكر انسان در چنين حالتي، به عوض اينكه باز و فعال باشد بسته و منعقد شده است و در اينجا است كه آن قوه مقدس تفكر، به دليل اين انعقاد و وابستگي ، در درون انسان اسير و زنداني مي شود.
آزادي عقيده در معناي اخير نه تنها مفيد نيست، بلكه زيان بار ترين اثرات را براي فرد و جامعه به دنبال دارد آيا در مورد انساني كه يك سنگ را مي پرستد بايد بگوئيم چون فكر كرده و بطور منطقي به اينجا رسيده و نيز به دليل اينكه عقيده محترم است، پس بايد به عقيده او احترام بگذاريم و ممانعتي براي او در پرستش بت ايجاد نكنيم؟ يا نه ، بايد كاري كنيم كه عقل و فكر او را از اسارت اين عقيده آزاد كنيم؟ يعني همان كاري را بكنيم كه ابراهيم خليل الله كرد. انتخاب نوع روش و عمق تاثيرگذاري آن بر مخاطبين هدف و غير هدف در اينجا اهميت مي يابد.
منبع :
مجموعه آثار استادشهيد مرتضي مطهري ، كتاب انقلاب اسلامي با اندكي حذف و اضافه، ص 8.